تحقیر

/tahqir/

    abasement
    affront
    belittlement
    contempt
    contemptuousness
    debasement
    depreciation
    disdain
    disesteem
    humiliation
    indignity
    revilement
    slur
    snub
    despising

فارسی به انگلیسی

تحقیر امیز
contemptuous, derogatory, disdainful, dismissive, scornful, depreciatory, sniffy

تحقیر شدید و معمولا همراه با خشم
scorn

تحقیر کردن
abase, affront, belittle, flout, humiliate, mock, mortify, revile, scorn, slur, contemn, to despise, to belittle

تحقیر کردن کسی
downgrade

تحقیر کننده
degrading, derogatory, scornful

مترادف ها

diminution (اسم)
کاهش، تحقیر، تقلیل، کسر، کمشدگی

slight (اسم)
تراز، تحقیر، بی اعتنایی، شخص بی اهمیت

contempt (اسم)
اهانت، تحقیر

disdain (اسم)
اهانت، تحقیر، عار، استغنا

belittlement (اسم)
تحقیر، کم ارزش سازی

humiliation (اسم)
تحقیر، احساس حقارت

scorn (اسم)
تحقیر، مذمت، بی اعتنایی، حقارت، تمسخر، عار، خردانگاری

humility (اسم)
پستی، تحقیر، تواضع، فروتنی، حقارت، بی اهمیتی، خشوع، افتادگی

letdown (اسم)
تحقیر، یاس، نومیدی شکست

meiosis (اسم)
تحقیر، تقسیم سلولی، تقسیم کاهشی، نمایش مصغر چیزی، اطناب

پیشنهاد کاربران

خوارداشت. [ خوا / خا ] ( مص مرکب ) استخفاف. استحقار. توهین. تذلیل. تحقیر. تخفیف. اهانت. ( یادداشت بخط مؤلف ) :
از خوارداشت منگر در ذات هیچ چیزی
کآنجا دلیست گویا کو را زبان نبینی.
خاقانی.
- امثال :
زدن بنده خوارداشت خواجه باشد.
تحقیر: کم یا بی ارزش کردن یا دانستن کسی ( از سر غرور ) که از نظر اخلاقی یا دانش در دید کسی خوار شمرده می شود که یا برای پایین آوردن جایگاه او نزد دیگران است یا برای بالا بردن جایگاه خویش است.
( https://www. cnrtl. fr/definition/mepriser )
...
[مشاهده متن کامل]

همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
نیراف ( مانوی )
گمیاک gamyāk ( سغدی )

سبک داشت . [ س َ ب ُ ] ( مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) اهانت . مهانت . ( صراح اللغة ) . استخفاف . توهین . تحقیر. تخفیف : رخص طلب کردن سبکداشت فرمان حق بود و دوستان حق . . . فرمان دوستان را سبک ندارند. ( هجویری
...
[مشاهده متن کامل]
) . و بواسطه ٔ ترک ادب موافقت زمان درویشان و سبک داشت نفس اولیأاﷲ از شرف صحبت ایشان محروم شد. ( انیس الطالبین ص 46 ) . رجوع به سبک داشتن شود.

تحقیر شدن معنیش نابود تر شدن هس: ) :
خوار کردن
خوارش
جسارت به کسی
متضاد تحقیر بزرگ شماری
هم. خانواده.
تحقیر

این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
میند ( سنسکریت: نیند )
گوپ ( سنسکریت )
اَوَک ( سنسکریت: اَوَکشیپ )
بیبات ( سنسکریت: بیبهَتس )
جوگوپ ( سنسکریت: جوگوپْس )
اَوَگَن ( سنسکریت )

بپرس