تحقق

/tahaqqoq/

    achievement
    accomplishment
    assurance
    certainty
    circumstantiation
    fulfilment
    fullfillment
    incontestability
    materialization
    realization
    substantiation
    sureness
    proving to be true

فارسی به انگلیسی

تحقق بخشی
furtherance

تحقق بخشیدن
further, realize, substantiate

تحقق پذیر
realizable

تحقق پیدا کردن
to prove to be true

تحقق یافتن
materialize, prove

مترادف ها

substantiation (اسم)
اثبات، تجسم، تحقق

realization (اسم)
درک، فهم، ادراک، تحقق، تفهیم

positivism (اسم)
قطع، یقین، مثبت گرایی، فلسفه عملی و مثبت، تحقق

پیشنهاد کاربران

to meet
اجرا. به حقیقت پیوستن یک کاری
به انجام رسیدن، انجام پذیرفتن= تحقق یافتن
برآورده سازی، برآوردن، برآورده شدن
تحقق دادن یعنی انجام دادن
Realization of ideals : تحقق آرمان ها
Realization of income : تحقق درآمدها
Realization معنی :
1 [singular] : the state of understanding or becoming aware of something
There is a growing realization that changes need to be made to◀️ the coaching staff.
...
[مشاهده متن کامل]

She had a/the sudden realization [=she suddenly realized] that◀️ things had changed between them.
He came to the realization [=he realized] that he was adding up◀️ the wrong numbers.
2 [count] formal : the act of achieving something that was planned or hoped for — usually singular ; usually of
◀️He was thrilled by the realization of his lifelong dream.
3 [noncount] finance : the act of selling property in order to get money
◀️the realization of assets

دستیابی
پدیدار شدن پدید آوردن فراهم شده
جامه ی کردار پوشیدن
کارواژه ی�جامه ی کردار پوشیدن� را می توان در بسیاری باره ها بجای کارواژه های �تحقق یافتن� و �به تحقق رسیدن� بکار برد.
دستیابی به
در برخی باره ها بسته به ساخت گزاره می توان از �دستیابی به . . . � نیز سود جست. نمونه:
ما برای دستیابی به ( تحقق ) حقوق مان می کوشیم.
به فرجام رسیدن، راست از آب درآمدن، فرجامیدن ( با اندک چشم پوشی ) ، سرانجام یافتن ( می توان از آن کارواژه نیز ساخت: سرانجامیدن )
از دید من، هیچکدام از برابرهای پارسی یاد شده در بالا ( پایان، پایان گرفتن، به پایان رسیدن، انجام شدنی، انجام شدن ) به آرش و مانش �تحقق� نیست و تنها �انجام شدن� را شاید در برخی باره ها با چشم پوشی درخور بتوان بکار برد؛ بجای آن می توان باریک تر، �سرانجام یافتن� را بکار برد.
...
[مشاهده متن کامل]

برپا کردن
پدید آمدن/ پدید آوردن/ پدیدار شدن/ فراهم آمدن/فراهم آوردن/ هستی یافتن/ هستی دادن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس