تحریف

/tahrif/

    distortion
    twist
    alteration
    tampering with (something)

فارسی به انگلیسی

تحریف اشکار
travesty

تحریف شدن
warp

تحریف شده
perverted

تحریف متن
interpolation

تحریف کردن
distort, garble, interpolate, misreport, pervert, slant, strain, stretch, torture, twist, warp, wrench, to tamper with

مترادف ها

sophistication (اسم)
کمال، اغوا، تحریف، سفسطه، دلفریبی

anagram (اسم)
مقلوب، قلب، تحریف

distortion (اسم)
تحریف، اعوجاج

falsification (اسم)
تحریف، ساختگی، تزویر

garble (اسم)
تحریف، ضایعات

mutilation (اسم)
تحریف، نقص، قطع عضو، معیوب سازی

پیشنهاد کاربران

تحریف: " حرف توحرف شناسی " که زبان شناسی و واژه شناسی و دریافت شناسی و پنداشت شناسی را در گذارده شناسی و نهاد شناسی و گزاره شناسی را داشته باشد.
تحریف:" حرف تو حرف . "
اپراهیتن ، افراهیدن = منحرف کردن ، از گمراه کردن به انحراف کشاندن
افراهش=تحریف
افراهیدگی= انحراف
با درود به دوستداران زبان فارسی، به نظرم دو نکته دارای اهمیت بالایی هستند.
نخست اینکه ما باید برای واژه سازی یک دید کلی داشته باشیم، یعنی اینکه وقتی واژه ای ساخته می شود ممکن است این واژه در معنای دیگری کاربرد داشته باشد و اگر دقتی فراگیر به خرج ندهیم واژه های نوساز در معناهای نابجا کاربرد خواهند یافت و این کار به سستی زبان خواهد انجامید. برای پرهیز از این کاستی، مقایسه واژه ها با یک زبان پرکاربرد علمی مانند انگلیسی مفید و ضروری است.
...
[مشاهده متن کامل]

دوم اینکه مهمترین منابع ما در واژه سازی، شاهنامه و زبان پهلوی ساسانی هستند. بررسی واژه های مشابه و ساختارهای واژه سازی آنها در زبان پهلوی ساسانی می تواند به ما در ساخت واژه های نو کمک کند.
اما در مورد واژه تحریف:
یکی از دوستان برابر زیبای دگرنمایی را پیشنهاد داده اند که مورد تأیید بسیاری هم قرار گرفته است. اما کاربرد این واژه در معنای تحریف نابجاست زیرا دگرنمایی برابر misrepresent است و با مفهوم misinterpret یا تحریف فرق دارد. دوست دیگری هم برابر کژیدن را پیشنهاد کرده بودند که آنهم به معنای distort است و با مفهوم تحریف فرق دارد. البته این واژه ها در جای درست خودشان می توانند کاربرد داشته باشند. اما از کژ به جای پیشوند می توان استفاده کرد همانگونه که آقای فرتاش پیشنهاد کرده اند و دوست دیگری هم واژه زیبای کژگفت را ساخته اند که می تواند در معنای تحریف بیانی به کار رود ولی فعلِ تحریف کردن در حالت کلی از مفهومِ کژگفت فراتر می رود و نیاز به واژه دیگری دارد.
تحریف، گونه ای از دستبرد در سخن است و با دقت در واژه های مشابه در زبان پهلوی به واژه ترگمان به معنای مترجم برمی خوریم. جالب اینکه واژه مترجم اصلا ریشه عربی ندارد و زبان عربی آن را از پهلوی ساسانی وام گرفته و معرب کرده است اما امروزه واژه ترگمان در زبان فارسی به فراموشی سپرده شده و واژه مترجم جای آن را گرفته است. با استفاده از این ریشه و با توجه به مطالب گفته شده می توانیم برای واژه تحریف و بسیاری از واژه های دشوار علمی مرتبط با آن برابرهای فارسی بسازیم. توجه کنید:
translation
ترگمانی ( ترجمه )
translate
ترگمانیدن ( ترجمه کردن )
misinterpreter
کژگمان ( تحریف کننده )
misinterpretation
کژگمانی ( تحریف )
misinterpret
کژگمانیدن ( تحریف کردن )
misconstrued
کژگفت ( سوء تعبیر )
misrepresentation
دگرنمایی ( تدلیس - واژه حقوقی )
distortion
کژیدگی ( اعوجاج - پدیده فیزیکی )
cognitive distortion
کژینگی ( تحریفِ شناختی - واژه روانشناسی )
distortionist
کژِشگر ( ایجاد کننده انحراف در بحث یا نقاشی )
در پایان دو نکته دیگر را یادآوری می کنم:
یکم اینکه در اینجا شاهد هستید که زبان فارسی از زبان انگلیسی گنجایش بیشتری برای واژه سازی دارد. اعوجاج که یک پدیده فیزیکی و نتیجه عوامل بیرونی است برابر واژه کژیدگی نهاده شده، حال آنکه پدیده تحریف روانشناسی که در زبان انگلیسی با همان واژه distortion بیان می شود برابر واژه کژینگی نهاده شده زیرا یک پدیده درونی و ذاتی است. بدین ترتیب زبان فارسی می تواند بین این دو معنا تفاوت قائل شود حال آنکه این تفاوت معنایی در زبان انگلیسی از دست می رود. این ترکیب را نیز اینجانب با پیروی از ساختار واژه پهلوی تن چینگی به معنای وسواس ساخته ام. دقت دبیران زبده ساسانی در واژه سازی خیره کننده است. آنان می دانستند وسواس جنبه های فکری و عملی دارد و یک پدیده ذاتی است.
دوم اینکه بسیاری از واژگانی که ما آنها را عربی به شمار می آوریم از ریشه های پهلوی ساسانی ساخته شده اند و زبان عربی بدون این ریشه ها ساختمانی متروکه خواهد بود. فردوسی بزرگ به یقین آگاه بوده است که واژه صندوق از ریشه تپنگوک پهلوی ساسانی است و یا واژه نظم از ریشه نزومان پهلوی است و بدون کراهت این واژه ها را به کار می برده است. واقعیت این است که بیت:
پی افگندم از نظم کاخی بلند
که از باد و بارانش نآید گزند
هیچ واژه عربی ندارد. اما امروزه ما این واژه ها را جزو واژگان عربی شاهنامه به شمار می آوریم! نگارش واژه نظم با ظ به جای ز دلیل بر عربی بودن آن نیست. با جستجو در وبسایت های قرآن آنلاین که امروزه در دسترس همگان است خواهید دید که نه واژه نظم و نه هیچ یک از مشتقات آن، ناظم، منظم، تنظیم، نظام، منظومه، در قرآن وجود ندارند. این موضوع نشان دهنده آن است که این واژه ها پس از ظهور اسلام و در پی فتح ایران از زبان پهلوی ساسانی وارد زبان عربی شده اند. بسامد واژه های معرب از ریشه های پهلوی در زبان عربی به قدری بالاست که بدون آنها عملا نمی توان عربی صحبت کرد اما لغت نویسان عرب از ذکر ریشه شناسی این واژه ها خودداری می کنند و ما نیز همه مشتقات آنها را از عربی وام گرفته ایم حال آنکه با دقت در ریشه شناسی پهلوی ساسانی می توانیم برای همه این واژه ها برابرهای فارسی بسازیم. پارسی دری تواناست به شرط آنکه ما زمین گیرش نکنیم!

چون حمله همه جانبه به زبان "قرآن عربی" وبه تبع تحریف واژها وتفاسیر وتراجم . . .
لذا باید به زبانها نو ظهور که بر پایه مفاهیم ومعانی واژهای عربی متولد ونشأت گرفت،
رجوع کرد وبه فرهنگ نامه ها 200 سال قبل مطالعه کرد ( مانند زبان انگلیزی، فرنسوی، دری . . . )
...
[مشاهده متن کامل]

چون معانی اصیل کلمات عربی در خود کلمات جعلی یا تغییر یافته، حفظ شد وبا دقّت بالا حفظ شد.
"ویمکرون ویمکر الله"
"إنّا نحن نزلنا الذِکرَ وإنّا له لحافظون"
به واژه "وزر، وازرة، charge، just؛ . . . " رجوع کنید

تحریف: واتگشت
🇮🇷 واژه ی برنهاده: کژگفت 🇮🇷
تغییر داده شده
متفاوت شده
تحریف و مُحرِّف و مُحرَّف: دستکاری کردن و دستکاری کننده و دستکاری کرده، دست بردن و دست برنده و دست برده.
بوس به همه.
نادیده گرفتن ، انکار ، غیر واقعی جلوه دادن
bend the truth
تحریف از ماده تحرف گرفته شده که به معنای کناره گیری از وسط به اطراف و کناره هاست .
چنانچه بخواهیم برای این واژه برابرنهاد پارسی بجوییم، به گمانم بکارگیری پیشوند ( کژ ) به همراه کارواژه ای درخور می تواند ره گشا باشد. برای نمونه:
کژخوانِش: هنگامیکه کسی خوانشِ نادرست و تحریف آمیزی دارد. کژخواندن/کژخوانی نیز به همچنین.
...
[مشاهده متن کامل]

( بسته به فراخور بافتار ( =متن ) ، پیشوند ( کژ ) با کارواژه ای درخور همراه می شود. این فراروند به
نازک بینی زبانی می انجامد. )

عوض کردن یا دستکاری یا تغییر = یه متن یا فیلم یا عکس را گویند
کژیدن
دست بردن در چیزی ؛ آن را کمی تغییر دادن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) . جرح و تعدیل کردن. اضافه و نقصان کردن.
برابر پارسی: دستبری، دگرگون کردن، دستکاری
با یاد او
با درود
به نظر میرسد تلاش گذشتگان ما برای جدایش خوب و بد، در لا به لای صفحات تاریک تاریخ گم نشده ولی برای یک نوجوان برای جدایش نیک و بد نیاز به تعمق می باشد چون دنیا هر چند شناخته شده باشدبرای یک نوجوان که برای اولین بار به آن می نگرد ناشناس خواهد بود.
دگرنمایی زیبنده ترین واژه برای تحریف میباشد
کژیدن = کژ گردانیدن = تحریف
نمونه : تحریف شده = کژین
واتگردانی، وات گشت، اریباندن، واتهای واژه ای را دگر کردن یا نگاشتن، دستبردن در سخن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢١)