تحدید

/tahdid/

    limitation

فارسی به انگلیسی

تحدید حدود کردن
to delimit

تحدید کردن
to limit, to define

مترادف ها

confinement (اسم)
زایمان، بستری، تحدید، زندان بودن

limitation (اسم)
شرط، سابقه، محدودیت، تحدید، محدود سازی

restriction (اسم)
جلوگیری، محدودیت، انحصار، تحدید، تضییق

پیشنهاد کاربران

تیز کردن، ( تحدید بواتر ) ( نفثة المصدور ص ۱۸ )
تحدید در حقوق مدنی که به شرط تحدید شناخته میشود به معنی مصونیت و محدود کردن است
خط زمینی را معین کردن ؛ حدود زمین را معین کردن.
برابر و همسنگ درخور این واژه :
مرزبندی
کرانبندی
محدودکردن
این واژه از ریشه حد گرفته شده و به معنی تعیین حد کردن است؛ و واژه ی حد نیز از اوستایی هیتَ ساخته شده است. پارسی جایگزین تحدید، هیتَن می باشد ( هیت= حد از اوستایی هیتَ + پسوند مصدری ن )

بپرس