تحدید

/tahdid/

    limitation

فارسی به انگلیسی

تحدید حدود کردن
to delimit

تحدید کردن
to limit, to define

مترادف ها

confinement (اسم)
زایمان، بستری، تحدید، زندان بودن

limitation (اسم)
شرط، سابقه، محدودیت، تحدید، محدود سازی

restriction (اسم)
جلوگیری، محدودیت، انحصار، تحدید، تضییق

پیشنهاد کاربران

تحدید. [ ت َ ] ( ع مص ) حد چیزی پدید کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( منتهی الارب ) ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ نظام ) . تحدید خانه و زمین ؛حدود آنرا تعیین کردن. ( از اقرب الموارد ) ( از قطر المحیط ) . حدهای چیزی پدید کردن. ( زوزنی ) :
...
[مشاهده متن کامل]

چو در تحدید جنبش را همی فعل و مکان گویی
و یا گردید از حالی به حالی دون یا والا.
ناصرخسرو.
|| تیز کردن کارد را بسنگ یا بسوهان. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) . تیز کردن کارد. ( اقرب الموارد ) ( قطر المحیط ) . تیز کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ) ( فرهنگ نظام ) . || قصد کردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از قطر المحیط ) . || تیز نگریستن بر کسی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) . || تحدید فلان بر کسی ؛ غضب کردن بر وی. ( از اقرب الموارد ) ( از قطر المحیط ) . || به دیر برآمدن زراعت بجهت درنگی باران. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از قطر المحیط ) .
منبع. لغت نامه دهخدا

تیز کردن، ( تحدید بواتر ) ( نفثة المصدور ص ۱۸ )
تحدید در حقوق مدنی که به شرط تحدید شناخته میشود به معنی مصونیت و محدود کردن است
خط زمینی را معین کردن ؛ حدود زمین را معین کردن.
برابر و همسنگ درخور این واژه :
مرزبندی
کرانبندی
محدودکردن
این واژه از ریشه حد گرفته شده و به معنی تعیین حد کردن است؛ و واژه ی حد نیز از اوستایی هیتَ ساخته شده است. پارسی جایگزین تحدید، هیتَن می باشد ( هیت= حد از اوستایی هیتَ + پسوند مصدری ن )