تحت تاثیر


    affected
    ic _
    touched
    impressionable

فارسی به انگلیسی

تحت تاثیر ابهت چیزی قرار گرفتن
overawe

تحت تاثیر چیزی بودن
feel

تحت تاثیر سوء قرار دادن
poison

تحت تاثیر قرار دادن
affect, colors, engrave, govern, grab, possess, impress, infect, influence, ize _, overrule, penetrate, prepossess, reach, smite, speak, sway, touch

تحت تاثیر قرار دهنده
prepossessing, touching

تحت تاثیر قرار گیرنده
impressionable

تحت تاثیر قرارگیری
effect

تحت تاثیر معتاد دیگر
co-dependent, codependent

تحت تاثیر نیروی مرکز گرا
centripetal

تحت تاثیر نیروی مرکز گریز
centrifugal

تحت تاثیر یخرود قرار گرفتن
glaciate

پیشنهاد کاربران

دیدگاه شماره 2:
یشنهاد واژه "پِیشُده" به جای "تحت، تحت تاثیر، در تاثیر".
این واژه از دو بخش "پی" و "شده" ساخته شده است. "پی" در اینجا "دنبال بودن، پیامد چیزی بودن، پی چیزی بودن" را نشانش ( =اشاره ) می کند.
...
[مشاهده متن کامل]

پس "پیشده" برابر "چیزی که پی چیز دیگری است، چیزی برای چیز دیگری رخ داده است، چیزی که به دنبال چیز دیگری رخ داده است" می باشد.
گرچه شاید بتوان در برخی گزاره ( =جمله ) ها واژگان "پی، دنباله" را نیز گفت که برابر های بی کم و کاستی "تحت" در اینجا هستند، ولی شاید برداشت نادرست از آن شود.
نمونه:
نادرست:آب و هوای اینجا تحت ( تاثیر ) رشته کوه زاگرس است.
درست تر:آب و هوای اینجا پِیشُده رشته کوه زاگرش است.
بدرود!

واژه "پیرو" برابر این واژه است. برای نمونه:
نادرست:. . . . . تحت تاثیر . . . . . . است.
درست ( تر؟! ) :. . . . . پیرو . . . . . است.
دچار
تَحتِ - تأثیر: فراگرفتەشده، پِیرو، زیر کارسازی / کارآیی، زیرِ فرمان، مهارشده، افسارشده، دچار، دچارشده، افسونشده، تلسم - شده
At the mercy of
تغییر چیزی یا کسی با نیرویی دیگر
در پیآمد
وقتی می خواهیم علت و دلیل و منشا و سبب رویدادی را بیان کنیم از چون یا اگر استفاده می کنیم. مثلا می گوییم من دیر خواهم آمد اگر ( چون ) در ترافیک گیر کنم. در اینجا منشا دیر آمدن و علت و دلیل و سبب و ریشه
...
[مشاهده متن کامل]
ی دیر آمدن و چیزی که باعث دیر آمدن خواهد شد و دیر آمدن تحت تاثیر آن رخ خواهد داد گیر کردن در ترافیک خواهد بود. در اینجا گیر کردن در ترافیک همان علت و منشا است و دیر آمدن همان معلول یا نتیجه یا برآیند یا اثر.

متاثر شده ، تاثیر گرفته
تابع
تحت تاثیرِ یعنی متاثر از ، از اثرِ ، بر اثرِ
تحت تاثیر یعنی این که عواملی روی انسان اثر می گذارد که کاری انجام دهد
تحت تاثیر: فرو در پیامد
تحت تاثیر: زیرکنش، فروکنش
متضاد و مقابل بی تفاوتی تحت تاثیر قرار گرفتن و منفعل شدن و واکنش نشان دادن است
بر گرفتن
متأثر از
به کمک
Under the impression
اثر گذاری
در هنایش، با کارایی
برگرفته از
کار گر شدن
برابر نهاد واژه تاثیر واژه <<هنایش>> هست که هنایش پذیر و هنایش گذار را می تواند از آن برساخت.
به خاطر اثر
زیرنمود
نمونه :
تحت تاثر قرار دادن = زیرنمود جای دادن
تحت تاثر قرار گرفتن = زیرنمود جای گرفتن
تحت تاثیر فلانی = زیرنمود فلانی
Impress
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٦)

بپرس