تحت

/tahte/

    below
    beneath
    under-
    under
    underneath

فارسی به انگلیسی

تحت اختیار داشتن
bridle

تحت اختیار در اوردن
subdue, subjugate

تحت اختیار در اوردن سهام
corners

تحت اختیار دراوردن کالا
corners

تحت اختیار دولت فدرال قرار دادن
federalize

تحت اختیار گرفتن
bridle

تحت استیلا
subordinate

تحت استیلا در اوردن
subjugate

تحت الجلد
derma

تحت الجلدی
subcutaneous, hypodermic

تحت الحفظ
under arrest, under guard

تحت الحمایه
under protection, dependency

تحت الحنک
fold of the turban passed under the chin

تحت الشعاع
eclipsed

تحت الشعاع قرار دادن
dominate, eclipse, override, obscure, outshine, overshadow

تحت الشعاع قراردادن یک صدا
drown

تحت الضمانه
on bail

تحت اللفظی
literal, [adj.] interlinear, [adv.] word for word, verbatim, textual

تحت انقیاد در اوردن
overmaster, subordinate

تحت تاثیر
affected, ic _, touched, impressionable

مترادف ها

subject (اسم)
نهاد، فاعل، مطلب، مبتدا، شخص، در معرض، موضوع، شیی، تحت، مبحث، موضوع مطالعه، زیرموضوع، موکول به

under (حرف اضافه)
زیر، تحت

sub- (پیشوند)
زیر، خرده، تحت

پیشنهاد کاربران

پیشنهاد واژه "پِیشُده" به جای "تحت، تحت تاثیر، در تاثیر".
این واژه از دو بخش "پی" و "شده" ساخته شده است. "پی" در اینجا "دنبال بودن، پیامد چیزی بودن، پی چیزی بودن" را نشانش ( =اشاره ) می کند.
پس "پیشده" برابر "چیزی که پی چیز دیگری است، چیزی برای چیز دیگری رخ داده است، چیزی که به دنبال چیز دیگری رخ داده است" می باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

گرچه شاید بتوان در برخی گزاره ( =جمله ) ها واژگان "پی، دنباله" را نیز گفت که برابر های بی کم و کاستی "تحت" در اینجا هستند، ولی شاید برداشت نادرست از آن شود.
نمونه:
نادرست:آب و هوای اینجا تحت ( تاثیر ) رشته کوه زاگرس است.
درست تر:آب و هوای اینجا پِیشُده رشته کوه زاگرش است.
بدرود!

سلیم
تحت: سایه، دید
مانند: او تحت نظر ست یعنی او از دید پنهان نیست.
تحت حکم آن باشی یعنی در سایه دستور او باشی.
زیر ، پایین ، مقابل بالا
بر ، به، زیر
مانند: تحت عنوان = به عنوان یا به نام
تحت تعقیب: زیر تعقیب= زیر نظر= زیر دید یا زیر پیگرد
تحت: در - با - در پوششِ - زیرِ - در زیرِ - زیر بارِ - زیر سایه ی - در سایه ی - زیر چترِ - زیر پوششِ - در بندِ ( در چهارچوب/چارچوب )
( بسته به کاربُرد در گفتار و نوشتار )
چند پیشنهاد برای نمونه:
...
[مشاهده متن کامل]

تحت شکنجه: زیر شکنجه/زیر بارِ شکنجه
تحتِ اُنوانِ: با اُنوانِ/در پوششِ/زیر پوششِ
تحت این اُنوان:با این اُنوان/ زیر پوششِ نامِ
تحتِ پوشش بیمه: ( در ) زیرِ پوشش بیمه
تحت مراقبت های شدید:در سایه ی/زیر چترِ. . .
تحت محاصره یِ. . . : در بندِ/در چنگالِ/گرفتارِ
تحتِ شرایطی که : ( در ) زیر بارِ شرایطی که/ در چارچوب شرایطی که /در بندِ شرایطی که
تحت شرایط ویژه : دَر شرایط ویژه
تحت فشار: ( در ) زیر فشار/ گرفتارِ فشار / زیر بار فشار / در سایه ی فشار /زیر چترِ فشار
{سایه یا چتر ( هم معنایِ مثبت و هم منفی ) }
تحتِ ستم: زیر چترِ ستم/در سایه ی ستم/
گرفتارِ ستم/ در بندِ ستم

من راضی نبودن چون من میخواستم بدونم هم خانواده ی کلمه ی تحت چی و برام بالا نیومد و فقط مترادف و متضاد میومد به خاطر همین من راضی نیستم
بر اساسِ

تَحت
واژه ای پارسی ست که اَرَبیده گشته است و همریشه با :
تَحت < تَه ( که " ت" به آن اَفزوده شده )
بهتر است که این اینطور نوشته شود : تَهت
زیر در عربی
زیر، تحت، مخالف کلمه فوق
تَحت
واژه ای پارسی ست که اَرَبیده گشته است و همریشه با :
تَحت < تَه ( که " ت" به آن اَفزوده شده )
بهتر است که این اینطور نوشته شود : تَهت
پایین، دون، ذیل، زیر، سفل، فرود، فروسو

گاه می توان ( درپی ) را به کار بست
بادرود
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس