تجمل

/tajammol/

    luxury
    splendour
    frill
    articles of luxury
    articles de luxe

فارسی به انگلیسی

تجمل امیز
luxury, style

تجمل دوست
luxurious, sybarite

تجمل زیادی
froufrou

مترادف ها

frill (اسم)
لذت، تزئینات، چین، حاشیه چین دار، پیرایه، افراط، زوائد، تجمل، چیز بیخود یا غیر ضروری

pomp (اسم)
شکوه، جاه، طمطراق، تجمل، فرهی، فره، حشمت، غرور و تظاهر

luxe (اسم)
تجمل

پیشنهاد کاربران

تجمل: این واژه ی عربی امروزه در زبان پارسی به صورت نام و به معنی زیور است؛ و معنای مصدری ندارد و یا به صورت جمع ( تجملات ) به کار می رود یا با پسوند پارسی گرایی ( تجمل گرایی ) می آید.
همتای پارسی این واژه ی عربی، این است:
ماهو ( دری )
تجملات: ماهوپِه ( ماهو با پسوند جمع پارسی کهن پِه )
زیباگرایی
خوبپس من بگم کدوم هر کدومتون یچی می گید
تجمل یعنی ثروت اندوزی
دنگ و فنگ
نکوحالی ( در برخی باره ها )
نمونه:
میانگین هزینه خوراک یک خانواده چهارنفری در منطقه های خوش نشین به واسطه شیوه زندگی و برخی نکوحالی ها ( تجملات ) به سه میلیون تومان در ماه می رسد.
برگرفته از پیوند زیر:
...
[مشاهده متن کامل]

ب. الف. بزرگمهر ١٨ آذر ماه ١٣٩١
https://www. behzadbozorgmehr. com/2012/12/blog - post_7878. html

خود ارایی
تجمل یعنی شکوه و رنگ تجمل طلایی است
اگر واژه تجمل را از جمل به معنای شتر بگیریم ، معنای تجمل میشه شتر سواری
در پارسی " زیبش" برابر نسک : فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو .
زیبش گرایی = تجمل گرایی
تشریفات

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس