تجسم چیزی بودنpersonifyتجسم فضاییperspectiveتجسم هر اندیشه به صورت انسانavatarتجسم هر صفت به صورت انسانavatarتجسم کردنenvision, epitomizeتجسم کردن در شعرrepresentتجسم کردن در نمایشrepresent
apparition (اسم)ظهور، خیال، شبح، تجسم، روحsubstantiation (اسم)اثبات، تجسم، تحققvisualization (اسم)تجسم، تصور، تجسم فکریembodiment (اسم)تجسم، تضمین، درج، در برداریincarnation (اسم)تجسم، صورت خارجیportrayal (اسم)نمایش، تجسم، تعریف، تصویرprojection (اسم)تجسم، طرح، بر امدگی، نقشه کشی، پرتاب، سده، تصویر، پیش امدگی، نور افکنی، پروژه، افکنش، پیش افکنی، اگراندیسمانshape (اسم)تجسم، صورت، اندام، سبک، شکل، قواره، طرز، ریختhallucination (اسم)خیال، تجسم، اغفال، وهم، خطای حس، تو همprosopopoeia (اسم)تجسم
العدلُ لایتجسّم بالأشخاصِ!لیش فلم هندی؟تجسم: ایجاد تصویر از یک جسم در ذهن، یک جسم را در ذهن مصور کردن، بوجود آوردن صورت چیزی در ذهنتنایش، تنودن🇮🇷 همتای پارسی: پِیکَردش 🇮🇷تجسم: تنایشچون، مانندنمایشنمایان کردننمایاندننگرشبینشپندار انگارییا معشوقچه شود که راه یابد سوی آب تشنه کامی چه شود که کام جوید ز لب تو کامجوییمنابع• https://www.youtube.com/watch?v=QVmX2xRc-_Iپدیداریپیکر بستنمشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)+ عکس و لینک