تجسس

/tajassos/

    quest
    research
    investigation

فارسی به انگلیسی

تجسس کردن
search, to search

تجسس کردن برای یافتن معدن
prospect

تجسس کردن در
inquire

تجسس کردن مخفیانه و جاسوس وار
snoop

مترادف ها

search (اسم)
کاوش، طلب، بازرسی، تکاپو، سراغ، جستجو، تجسس

research (اسم)
کاوش، تحقیق، تفحص، جستجو، تجسس، پژوهش، تتبع

equivoke (اسم)
ابهام جناس، تجسس

equivoque (اسم)
ابهام جناس، تجسس

پیشنهاد کاربران

گشتن
دنبال سر نخ بودن
کشف نمودن
جست جو کردن ، دنبال چیزی گشتن ، سر نخ پیدا کردن
پالیدن
تجسس=جاسوسی جستجو کردن غیرمحسوس در هر امری است که در قران شدیدا نهی گردیده است ولا تجسسو آ . ۱۲. س مبارک احزاب

بپرس