ریزند . ریزنده. ریزندگان:تجزیه . تجزیه کنندگان. تجزیه گران :ریزندگران.
تجزیه کردن برابر موشکافی است.
در گویش کردی پهله ای ایلامی واژه واجز: تفکیک و جداسازی
این واژه از واژه پهلوی واجز بوجود آمده است. واجز در گویش پهله ای ایلامی به معنای تفکیک و جداسازی می باشد.
واژه تجزیه
معادل ابجد 425
تعداد حروف 5
تلفظ tajziye
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی: تجزِئَة]
مختصات ( دستور )
آواشناسی tajziye
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
منبع فرهنگ فارسی معین
dissolution
واپاشی، واکاوی
این واژه عربی نیست و با واژه گزیدن هم ریشه است
🇮🇷 واژه ی برنهاده: فروکافت 🇮🇷
پارش
تجزیه = فروشکافت، فروشکافی
تجزیه کردن = فروشکافتن
به پی نوشتِ اینجانب زیرواژه یِ " فرو شکافتن" در همین تارنما مراجعه کنید.
disintegration
اَفپاردن = تجزیه کردن
اَفپار، اَفپارش = تجزیه
اَفپارخواهان، افپارش خواهان = تجزیه طلبان
اَفپارخواهی، اَفپارش خواهی = تجزیه طلبی
روش ساخت ⬇️
{اَفپاردن: پیشوند ‹اف› ( که معنای بالا، زیاد، افزایش و . . . را می رساند ( همریشه با up انگلیسی ) ) پار ( به معنای پاره، تکه، part ) پسوند کارواژه ساز ‹دن›. رویهمرفته به چم تکه تکه کردن، پاره پاره کردن و . . . }
... [مشاهده متن کامل]
{پیشوند �اف� در افزایش، افروزش ( افزایش روشنی ) ، اَفسَردن ( در پهلوی به چم سرد شدن، یخ بستن ( افسردگی فارسی از همین واژه می آید ) ) ، افژولیدن ( به معنای به هم ریختن، پریشان ساختن ( افزایش ژولیدگی ) ) ، افشردن ( افزایش فشار ) ، افراشتن ( بالا آوردن و راست گرداندن، که در پهلوی افراستن بوده است ) و . . . دیده می شود. }
بن خان: ۱ - لغت نامه دهخدا ۲ - فرهنگ کوچک پهلوی، مکنزی
#پیشنهاد_شخصی
#پارسی دوست
دوست گرامی، سیستانی زبان نیست، لهجه ای از پارسیه و این واژه رو ما شیرازی ها هم بکار میبریم، چندپاره و. . . . ولی واژه جُدایش هم بجای تجزیه میشه بکار برد. نظر من بیشتر روی همون چندپاره هست.
فاخیدن.
درود ُ سپاس
در زیست شناسی و حتا شیمی از کارواژه آشنای پوسیدن به جای تجزیه می توان بهره برد:
پوسیدگی = تجزیه
پوسیدن = تجزیه شدن
پوساندن = تجزیه کردن
پوسیده = تجزیه شده
پوسنده = تجزیه کننده
... [مشاهده متن کامل]
پوساندن = تجزیه کردن، باعث تجزیه شدن، کاتالیز
پوساننده = تجزیه کننده، کاتالیزر، کاتالیزگر = کنش یار
و همچنین واژه واکاوی
گِپارِهیدَن/گِپارِستَن = گ ( پیشونده نشان دَهنده یِ جداشدن که در کارواژگانِ "گداختن" "گریختن" می شود دید.
پارِهیدن = پاره پاره شدن. تکه تکه شدن.
گپارهیدن می شود گپارستن؛ مانند خواهیدن که می شود خواستن.
... [مشاهده متن کامل]
گپارهیدن/گپارستن/گپارست شدن/گپارهش شدن = تجزیه شدن
گپارهنده/گپارشگر/گپارگر/گپارستار = تجزیه شونده
گپارسته/گپارهیده = تجزیه شده
گپارهاندن = باعثِ تجزیه شدن.
گپارهاننده/گپارهانشگر/گپارهانگر/ = تجزیه کننده
. . . . . . . . . .
. . . . . . . . . . . . . . . . .
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
وازدگریدن.
وازدگراندن.
پوزش. اشتباهانه اینجا برابرواژه برای "تجهیز" را بکار بردم
اَفزاریدن = مجهز شدن. To be equiped.
اَفزاراندن = مجهز کردن. To equip.
ما در زبان سیستانی ک هنوز هم واژگان پهلوی دران هست به تجزیه کردن چندپاره و یا چمپاره و چماره میگوییم ک ب نگرش من بسیار بهتر و شایسته و بجا میباشد
آنالیز
پارَستار، پارانه ( پاره پاره کردن ، تکه تکه کردن ) ،
تکه تکه شدن ، از هم پاشیدن
تکه تکه شدن، از هم پاشیدن
پوسیده شدن جسد را تجزیه شدن میگویند
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٥)