پیشنهادِ {زیوانبار} به جایِ {تجربه}: این واژه از دو بخش ساخته شده است: 1 - زیو:بُنِ کنونیِ {زیستَن} است و به چم {عمر} است. 2 - انبار:به چَمِ {مخزن} است. {زیوانبار} روی هم رفته برابر {انبارِ عمر/مخزن عمر/کلِ عمر/کُل بدست آمده ی عمر} است. بِدرود!
آزمون از دانش برتر است؛تجربه از علم بالاتر است.
تجربه فیلمی ایرانی به کارگردانی عباس کیارستمی و نویسندگی امیر نادری، عباس کیارستمی محصول سال ۱۳۵۲ است. ممد، نوجوان یتیمی است که پیک یک استودیو عکاسی است و شب ها هم در همان جا می خوابد. او نسبت به دختری از یک طبقه اجتماعی ثروتمندتر، عشقی افلاطونی پیدا می کند. یک روز که فکر می کند دختر به او لبخند زده، تصمیم می گیرد به خانهٔ دختر برود و شغلی به عنوان خدمتکار درخواست کند تا به دختر نزدیک تر شود، اما . . . ... [مشاهده متن کامل]
lnvite 3 more friends
رین
کارآزمودگی
تجربه به مفهوم بررسی پزشکی یا معاینه در طبابت در بیتی زیبا از حافظ بزرگ به کار گرفته شده که از دیدگاه امروزی این واژه نیز پر معناست: ز آستین طبیبان هزار خون بچکد گَرَم به تجربه دستی نهند بر دل ریش ... [مشاهده متن کامل]
اگر طبیبان برای تجربه ( معاینه ) دستی به دل ریش من بگذارند خون دل خونین من از آستین بچکانند. . .
تجربه: دستاوردی که پیامد آزمایش یا برخورد دلخواهانه یا ناگهانی با چیزی یا واقعیتی خواه از راه حواس و یا استعداد یا هر دو که دانش یا آگاهی استوار تازه ای به دست می دهد که گاهی مخالف آگاهی یا دانش پیشین در باره ی چیزی است و یا برای دانش پیشین اطمینان پدید می آورد و یا رد یا تأیید کننده ی فرضیه ای در باره ی چیزی است و می توان بی هراس یا شک آنها را در زندگی به کار برد یا بیان کرد. ( https://www. cnrtl. fr/definition/exp�rience ) ... [مشاهده متن کامل]
بیشتر مردم این واژۀ عربی را نادرست تلفظ و خوانش میکنند. خوانش درست آن میشود تَجرِبِه یا تَجرِبَه. و نه تَجرُبه. پس: ✅ Tajreba یا Tajrebe ❌ Tajrobe برابر با فرهنگ معین : تلفظ: ( تَ رِ بِ ) ... [مشاهده متن کامل]
[ عربی تجربه ] ۱ - ( مص م. ) آزمودن آزمایش کردن. ۲ - ( اِمص. ) آزمایش. ج. تجارب.
آزمایش و امتحان معنی تجربه را ندارند و آزمون نیز چون با اینها معادل است بازگردانی درستی نیست. معادل فارسی مناسب برای تجربه یا exprience، واژه �آزموده� است. مثل کار آزموده، تجربه ی پرواز= آزمود ه ی پرواز
آزموده هم می توان گفت به معنای تجربه شده
با سپاس از دوستانی که در تلاش برهستند که بار فرهنگسرای زبان و ادب فارسی رو به دوش بکشند تا دستمزدشون روا شود برای تجربه بهترین واژه سالش می باشد = سال /ش = سال = پیر /ش = تجربه مجرب = سالیده / پرسال ... [مشاهده متن کامل]
کم تجربه = کمسال نمونه ها: برای کسانی که سالش ( تجربه ) چندانی ندارد / در اصول نگهداری از وسایل نقلیه هر گونه سالشی ( تجربه ) را میتوان به افر اد بیسال و کمسال انتقال داد او یک جوان کمسال ( کم تجربه ) است با سپاس
تنبلی سستی
✯�. •�*�`*•✿ ✿•*`�*`•. �✯ I'm who I am. There's no need for your approval, so copying it takes a dare. ✧༺✦✮✦༻klz_sozu༺✦✮✦༻✧
گاهی می توان به جای تجربه کردن، از آمیخته کارواژه ی " از سر گذراندن" بهره برد: او روزهای سختی را تجربه کرده است. او روزهای سختی را از سر گذرانده است. ( یا آزموده است )
این واژه ریشه ایرانی دارد : غازی شراب نخوردی. . . و از وی گربزتر و بسیاردان تر مردم نتواند بود. ( تاریخ بیهقی ) گربز 》جربز》جرب》مجرب و. . . بیش از هفتاد درصد زبان عربی ، ایرانی است ، به ویژه پس از اسلام ، ایرانیان واژه های بسیاری را در این زبان ساختگی ریختند .