تجربه

/tajrobe/

    experience
    experiment
    professionalism

فارسی به انگلیسی

تجربه اموختن
season

تجربه خوشایند
ball

تجربه دیدن
undergo

تجربه علمی
experimentation

تجربه گرای
empiricist

تجربه گرایی
empiricism

تجربه منزه کننده
baptism

تجربه و استادی
authority

تجربه وحشتناک
nightmare

تجربه کردن
experience, see

تجربه کردن برای نخستین بار
taste

تجربه کردن چیز ناخوشایند
meet

مترادف ها

experiment (اسم)
ازمایش، امتحان، تدبیر، تجربه

experience (اسم)
ازمایش، خبرگی، مکتب، تجربه، ورزیدگی، اروین، ازمودگی، کارازمودگی

پیشنهاد کاربران

آزمون از دانش برتر است؛تجربه از علم بالاتر است.
تجربه فیلمی ایرانی به کارگردانی عباس کیارستمی و نویسندگی امیر نادری، عباس کیارستمی محصول سال ۱۳۵۲ است.
ممد، نوجوان یتیمی است که پیک یک استودیو عکاسی است و شب ها هم در همان جا می خوابد. او نسبت به دختری از یک طبقه اجتماعی ثروتمندتر، عشقی افلاطونی پیدا می کند. یک روز که فکر می کند دختر به او لبخند زده، تصمیم می گیرد به خانهٔ دختر برود و شغلی به عنوان خدمتکار درخواست کند تا به دختر نزدیک تر شود، اما . . .
...
[مشاهده متن کامل]

تجربه
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/تجربه_(فیلم_۱۳۵۱)
lnvite 3 more friends
رین
کارآزمودگی
تجربه به مفهوم بررسی پزشکی یا معاینه در طبابت در بیتی زیبا از حافظ بزرگ به کار گرفته شده که از دیدگاه امروزی این واژه نیز پر معناست:
ز آستین طبیبان هزار خون بچکد
گَرَم به تجربه دستی نهند بر دل ریش
...
[مشاهده متن کامل]

اگر طبیبان برای تجربه ( معاینه ) دستی به دل ریش من بگذارند
خون دل خونین من از آستین بچکانند. . .

تجربه: دستاوردی که پیامد آزمایش یا برخورد دلخواهانه یا ناگهانی با چیزی یا واقعیتی خواه از راه حواس و یا استعداد یا هر دو که دانش یا آگاهی استوار تازه ای به دست می دهد که گاهی مخالف آگاهی یا دانش پیشین در باره ی چیزی است و یا برای دانش پیشین اطمینان پدید می آورد و یا رد یا تأیید کننده ی فرضیه ای در باره ی چیزی است و می توان بی هراس یا شک آنها را در زندگی به کار برد یا بیان کرد. ( https://www. cnrtl. fr/definition/exp�rience )
...
[مشاهده متن کامل]

همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
ویماد vimād ( پارتی )
آروین ārvin ( دری )

تَجرِبِه: آروین، اروند
١. آموختگی، ازسرگذرانی، آشنایی، آزمودگی
٢. کارآزمودگی، ورزیدگی
٣. آزمون، آزمایش
۴. [کهنه] آزمایش پزشکی، بررسی پزشکی
بیشتر مردم این واژۀ عربی را نادرست تلفظ و خوانش میکنند. خوانش درست آن میشود تَجرِبِه یا تَجرِبَه. و نه تَجرُبه. پس:
✅ Tajreba یا Tajrebe
❌ Tajrobe
برابر با فرهنگ معین :
تلفظ: ( تَ رِ بِ )
...
[مشاهده متن کامل]

[ عربی تجربه ]
۱ - ( مص م. ) آزمودن
آزمایش کردن.
۲ - ( اِمص. ) آزمایش. ج. تجارب.

آزمایش و امتحان معنی تجربه را ندارند و آزمون نیز چون با اینها معادل است بازگردانی درستی نیست.
معادل فارسی مناسب برای تجربه یا exprience، واژه �آزموده� است.
مثل کار آزموده، تجربه ی پرواز= آزمود ه ی پرواز
آزموده هم می توان گفت به معنای تجربه شده
با سپاس از دوستانی که در تلاش برهستند که بار فرهنگسرای زبان و ادب فارسی رو به دوش بکشند تا دستمزدشون روا شود
برای تجربه بهترین واژه سالش می باشد = سال /ش = سال = پیر /ش = تجربه
مجرب = سالیده / پرسال
...
[مشاهده متن کامل]

کم تجربه = کمسال
نمونه ها:
برای کسانی که سالش ( تجربه ) چندانی ندارد / در اصول نگهداری از وسایل نقلیه هر گونه سالشی ( تجربه ) را میتوان به افر اد بیسال و کمسال انتقال داد
او یک جوان کمسال ( کم تجربه ) است
با سپاس

تنبلی سستی
✯�. •�*�`*•✿ ✿•*`�*`•. �✯
I'm who I am. There's no need for your approval, so copying it takes a dare.
✧༺✦✮✦༻klz_sozu༺✦✮✦༻✧
گاهی می توان به جای تجربه کردن، از آمیخته کارواژه ی " از سر گذراندن" بهره برد:
او روزهای سختی را تجربه کرده است.
او روزهای سختی را از سر گذرانده است. ( یا آزموده است )
این واژه ریشه ایرانی دارد :
غازی شراب نخوردی. . . و از وی گربزتر و بسیاردان تر مردم نتواند بود. ( تاریخ بیهقی )
گربز 》جربز》جرب》مجرب و. . .
بیش از هفتاد درصد زبان عربی ، ایرانی است ، به ویژه پس از اسلام ، ایرانیان واژه های بسیاری را در این زبان ساختگی ریختند .
آموختگی . . آزمایش . . آگاهی . . آشنایی .
اندوخته .
آموزه . فراگیری . . . آموخته ها . . تجربه ها. . . انباشته ها
آروین= تجربه =اروند.
هم چنین.
آروین نام دستگاه آموزشی ( ( آسانیک گری ) ) است.
Experience = تجربه
تَجرُبه
برای این واژه ی اَرَبی می توان از کارواژه ی : آزمودن، آزماییدن ، آزمایاندن و برگرفته های آن برابر نهادی در پارسی به دست آورد :
تَجربه = آزمودگی ، آزمایندگی ، آزمایش
مُجَرَب = آزموده ، آزماینده، آزمودار ( مانند : ویراستار ) ، آزمایشگر ، آزمایگر/ آزماگر ، آزمودگر ( مانند : رُفتِگَر )
...
[مشاهده متن کامل]

و دیگر برساخته ها برای دَرآیه ها یا موارد دیگر :
آزمای : آزمایه ، آزمایا ، آزمایَند ، آزمایَن ، آزمایان ، آزمایَک ، آزمایاک ، آزمایال ، آزمایمان ، آزمایش، آزمایشمند ، آزمایشگاه، آزمایشکده ، آزمایشوَر. . .
آزمود : آزموده، آزمودگی ، آزمودگاه، آزمودمان ( مانند ساختمان ) ، آزمودار. . .

بررسی و آزمایش چیزی برای کشف مهجولاتی که در آن چیز وجود دارد
کارآزموده ( در برخی باره ها )
نمونه:
کارآزموده هایم را با وی در میان نهادم.
امتحان کردن چیزی را تجربه می گو یند
حالت دگر گونی ارزش ها
آزمون و . . .
ولی برخی جا می توان گفت دانا یا آگاه
دریافتن - بدست آوردن
مانند: تا پول نداشته باشی قدرت را تجربه نخواهی کرد.
تا پول نداشته باشی زور و توان را درنخواهی یافت
امتحان کردن چیزی
تلفظ اصلی آن"تجرِبِه"
tajrebeh
تجربه یعنی معکوس هزینه کردن عمر و بدست آوردن راههای بهتر زندگی درتمام ابعاد آن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣١)

بپرس