alliteration
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
موافقت، تناسب، تجانس
موافقت، تناسب، تجانس
موافقت، تجانس، هم نهشت بودن
پیشنهاد کاربران
هم مایِگی، هممایگی، همماییک،
هم مادگی، هممادگی، هممادیک
همماده بودن، هممایه بودن
هم مادگی، هممادگی، هممادیک
همماده بودن، هممایه بودن
در یک محیط پویایی مثل سازمان، هم جنس بودن
مثل زن و زن
مرد و مرد
مثل زن و زن
مرد و مرد
همسانی
در ریاضیات: تشابه
بنظرم
هم جنس بودن، از یک جنس بودن
حالا این تجانس می تونه اخلاقی یا عقیدتی باشه ( همرنگی ) یا واقعی باشه ( هردو طلا، هر دو نقره، هردو . . . )
[هندسه] انبساط یا انقباض ( بنظرم میاد ازین جهت این نام رو گرفته که جنس شکل قبل تجانس و بعد آن یکی دانسته شده )
هم جنس بودن، از یک جنس بودن
حالا این تجانس می تونه اخلاقی یا عقیدتی باشه ( همرنگی ) یا واقعی باشه ( هردو طلا، هر دو نقره، هردو . . . )
[هندسه] انبساط یا انقباض ( بنظرم میاد ازین جهت این نام رو گرفته که جنس شکل قبل تجانس و بعد آن یکی دانسته شده )
همگنی
همریختی