تثبیت کردن


    settle

فارسی به انگلیسی

تثبیت کردن قیمت ها
freeze

تثبیت کردن نرخ ارز
freeze

مترادف ها

avouch (فعل)
اقرار کردن، اطمینان دادن، تصدیق و تایید کردن، اشکارا گفتن، تضمین کردن، تثبیت کردن

stabilize (فعل)
تثبیت کردن، استوار کردن، ثابت شدن، بحالت موازنه دراوردن، پایا ساختن، پایاسازی

reinstate (فعل)
تثبیت کردن، دوباره برقرار کردن، دوباره گماشتن، از نو به مقام اولیه خود رساندن

confirm (فعل)
تصدیق کردن، تثبیت کردن، تایید کردن

fixate (فعل)
تثبیت کردن، متمرکز کردن، محکم کردن

پیشنهاد کاربران

بپرس