تثبیت

/tasbit/

    fixation
    stabilization

فارسی به انگلیسی

تثبیت عاطفی پیدا کردن
fixate

تثبیت قیمت ها
price control

تثبیت کردن
settle

تثبیت کردن قیمت ها
freeze

تثبیت کردن نرخ ارز
freeze

تثبیت کردنی
fixable

تثبیت کننده
fixative, stabilizer

مترادف ها

consolidation (اسم)
تقویت، اتحاد، ترکیب، تثبیت، تحکیم، قوام

confirmation (اسم)
تاکید، تصدیق، تایید، شهادت، تثبیت، ابرام، استقرار

stabilization (اسم)
استواری، تثبیت، تحکیم، ایجاد موازنه

fixation (اسم)
ثابت کردن، تثبیت، تحکیم، تعیین، تعلق خاطر، دلبستگی زیاد، عشق زیاد، خیره شدگی

fixing (اسم)
لوازم، حاشیه، تثبیت، ثبوت

fixity (اسم)
قرار، استواری، ثبات، تثبیت، پایداری، ثبوت

پیشنهاد کاربران

تثبیت: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است:
آراز ārāz ( خراسانی )
پابرجا کردن ، پایدار کردن ، استوار کردن
پایدار کردن
استوار نمودن
پابرجاکردن. . .
ایستایش - نهایش
تثبیت در روانشناسی، یعنی شخص به خاطر وجود یک مانع، مثل آسیب روانی، رشد شخصیتی اش متوقف بشه
عیسی خدای تثلیث. یعنی همه چیز برای تو. خدای پدر. و. . . قابل اعتماد. ماندگار همیشگی
پایدار بودن یا برقراری

نهادینه کردن
نهادینه شدن
پی افزایی
پایاندن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس