تبعه

/taba~e/

    citizen
    national
    subject
    followers
    subjects

فارسی به انگلیسی

تبعه کردن
naturalize, subject

مترادف ها

vassal (اسم)
غلام، رعیت، بنده، تبعه، خراجگزار، همبیعت بالرد

national (اسم)
شهروند، تبعه

پیشنهاد کاربران

تَبَعه: به فتح اول و دوم. این کلمه در عربی جمع تابع است، اما امروزه در فارسی آن را مفرد می گیرند و تقریباً مرادف تابع به کار می برند و هر دو کلمه را به اَتْباع جمع می بندند و اشکالی ندارد .
( غلط ننویسیم ، ابوالحسن نجفی ، چاپ نهم ۱۳۷۸ ص ۹۸.
سیتیزن. اقامت
متابع
سیتیزن

بپرس