تبریز

/tabriz/

    tabriz

پیشنهاد کاربران

تبریز tiberias برگردان واژه طبری ها که جز سرزمین پتشخوارگر بود.
زبان مردم این منطقه پهلوی بوده است.
تبریز واژه ای پهلوی است که از دو کلمه ی تبر یز تشکیل شده است تبر همان وسیله ای برای تهیه هیزم بوده چون مردم آنجا کوچ نشین بودند و بیشترکارشان جمع کردن هیزم برای روزهای سرد بوده یکی از کارهای روزمره بوده
...
[مشاهده متن کامل]
است واژه ی یز یک نوع درخت اصیل ایرانی است که منطقه ی آذربایجان وجود داشته و میگن شبیه همان کاج بوده که مثل گوگرد در هوای سر آتیش میگرفته

تاوریژ نام کاملا ارمنی است که ابتدا در کتاب فاوست بیزانسی تاوریش یا تاوریژ اومده که به ادعای ارمنی ها معنی جایگاه انتقام دارد و این واژه هیچ ارتباطی با زبان و ریشه کوردی ندارد این واژه اسم ارمنیزه شده
...
[مشاهده متن کامل]
کهن تبریز که در منابع بیزانسی tauris ( توریس ) که در همون منابع بیزانسی و قدیمی رومی معنی سرزمین taur ( تور ) یا tauri است که این قبیله یکی از قبایل سکائیان بوده که تو همون منابع بیزانسی و قدیمی رومی این سکائیان رو به ترکان باستان نسبت داده اند .

تاب ریز یا تبریز یا تاوریژ یا توریژ
در فارسی تاب یعنی افتاب مثلا تابستان
در بنظر میاد تا به تب تبدیل شده در مرور زمان
در کردی تاو یعنی افتاب مانند تاوسان که همان تابستان میباشد
هم اکنون نیز کردها تبریز را تاوریژ یا تاوریز تلفظ میکنند
...
[مشاهده متن کامل]

ریز یا ریژ یعنی ریختن
تبریز یعنی ریخن نور خورشید

تبریز یه کلمه عربی از ریشه برز به معنی مبارز
نام قدیم تبریز درمتابع اشوری تاروی tarwi وتارواکیس tarwakis بوده تو کتاب بطلمیوس جغرافیدانان شهیر باستان نام این شهر را gabris که همان tauris توریس بوده اورده که t به gو
( U ) v به bنوشته شده است که در برخی نوشته ها رومی و یونانی این تبدیل v با صدای u به b و t به gمعمول بوده است که بعدها در منبع ارمنی فاوست بیزانسی ارمنی tauris ابتدا به تاوریش بعد تاوریژ نوشته شده است که به ادعای ارامنه معنی جایگاه انتقام که بعدها در زمان اسلام به توریز و تبریز تبدیل شد که طبق ادعاهای منابع غربی قدیمی شهر tauris یا همان تبریز معنایش جایگاه سرزمین تور tauri بوده که در منابع قدیمی رومی مثل استرابون tauri یکی از قبیله های سکائی بوده که در منابع بیزانسی و قدیمی سکائیان را از زمره ترکان باستان قلمداد کرده اند
...
[مشاهده متن کامل]

تبریز واژه ای ایرانی است و هیچ پیوندی با ملکه ترکان و مغولان ندارد.
تب = تاپ = بالا
ریز = ریزشگاه
چون در شمال تبریز تپه ها و بلندی های عینالی قرار دارد، هر زمان که باران می بارد، آب از بالا به پایین سرازیر می شود. شهر تبریز هم در پایین این ریزشگاه قرار دارد.
...
[مشاهده متن کامل]

تفلیس در گرجستان هم گویشی دیگر از واژه تبریز است.

تبریز
تبtab =ته و taw
" ته و" یک کلمه کردی است و به معنای تب میباشد
ریز riz = رِژ rej حرف ر با علامت کسره
رِژ در زبان کردی یعنی ریختن
ته و رِژ tawrej معادلش تو فارسی تبریز میباشد
یاقوت حموی در �معجم البلدان� گزارش می دهد که نام شهر در زمان دیدار یاقوت از تبریز در زبان بومی �تِبریز� تلفظ می شده است. با توجه به این، مینورسکی باور دارد که تلفظ تِبریز باید به گویش ایرانی آذری کهن تعلق داشته باشد. این گویش به گویش های موسوم به گویش های ایرانی جنوب دریای خزر وابسته است؛ یا به احتمال بیش تر، تلفظ تِبریز معرب شدهٔ نام شهر در باب فِعلیل ( در زبان عربی ) است. هم چنین شیوهٔ نگارش نام این شهر در زبان ارمنی و تجزیه و تحلیل صیغهٔ ارمنی، نمایانگر وابستگی واژهٔ تَوریژ به �زبان پهلوی شمالی� می باشد. مینورسکی در پایان چنین نتیجه می گیرد که این مسئله نشان می دهد که ریشهٔ نام شهر به زمان های بسیار دور تا اوایل سلسلهٔ ساسانی یا شاید پیش از اشکانیان برمی گردد.
...
[مشاهده متن کامل]

شماری از خاورشناسان و منابع کهن، نام شهر را دارای ریشه ای کهن در پارسی میانه و کهن و مرتبط با گرما و فعالیت های گرمایی کوه سهند دانسته اند. هم چنین منابع ارمنی نام شهر را در سدهٔ پنجم ( یا چهارم ) میلادی، �تورژ� و �تَوْرِش� دانسته اند و به فارسی هم تَورز تلفظ کرده اند و با توجه به معنای متداول فارسی �تب ریز� و �تب پنهان کن� و احتمالاً نام تبریز �پنهان کنندهٔ تف و گرما� و با �جنبش های آتشفشانی کوه سهند� مرتبط بوده است. دانشنامهٔ بریتانیکا نیز نظری یکسان دارد و تبریز را در اصل �تپ ریز� می داند، چیزی که باعث روان شدن گرما می شود و احتمالاً به خاطر چشمه های آب گرم اطراف آن است.
در مورد نام شهر توجیه مصطلح ولی عامیانهٔ دیگری وجود دارد؛ از جمله این که زبیده زن هارون الرشید به بیماری تب نوبه گرفتار شده بود؛ چند روزی در آن حوالی اقامت کرده، در اثر هوای لطیف و دل انگیز آن جا بیماری وی زایل شده، فرموده شهری در آن محل بنا کنند و نام آن را �تب ریز� بگذارند. هرچند احمد کسروی در کتاب آذری یا زبان باستان آذربایجان توجیهات از این دست را عامیانه و نادرست می داند.
بنابر گفتهٔ مصطفی مؤمنی در دانشنامهٔ جهان اسلام، اهالی بومی آذربایجان تبریز را توری ( چشمه یا رود گرم ) می خوانده اند. تا اوایل سدهٔ چهاردهم خورشیدی نیز روستاییان اطراف تبریز این شهر را توری می نامیده اند. حتی در حال حاضر مردمان �قنبرآباد� در اطراف تبریز به این شهر توری می گویند. در نوشته های کهن ( برای نمونه ابوالفدا ) نام این شهر به شکل �تُوریز� آمده و هنوز هم در زبان های کردی و تاتی �توریز� و �تُوْری� به کار می رود.

نیسگیلیم کدریم قاطارقاطاردی
🏞️ تبریز
نام تبریز از دو بخش تاپ ( تپه، بالا ) و ریز ( چشمه ) ساخته شده است و به معنی �ریزشگاه تپه� است؛ چرا که شهر تبریز زیر تپه عینالی جای گرفته و در شمال شهر تبریز محله ای به نام �سیلاب� هست که نشان می دهد تبریز در مسیر ریزش آب از بالای تپه به پایین بوده.
...
[مشاهده متن کامل]

شهر �تبلیس� پایتخت کشور گورجستان هم درست مانند شهر تبریز در دامنه یک کوه به نام متا تسمیندا ( به معنی کوه مقدس ) بنا شده است و نام تبلیس هم مانند نام تبریز از دو بخش تب ( تپه، کوه ) و ریز ( ریزشگاه ) ساخته شده است و به معنی شهری در دامنه کوه است.

ریشه ی کلمه ی #تبریز ✅
( دروغ نگید )
قبل از هر چیز اعلام شود که نام های مناطق فقط یک احتمال هستند و ما بیشترین و قوی ترین احتمال را منتشر میکنیم.
از این احتمالات میشود هر چیزی را نوشت هر چیزی برای هر نامی میشود منطبق کرد مگر اینکه در تاریخ آن نام مانند آذربایجان تفسیر شود.
...
[مشاهده متن کامل]

و این تفسیر برای تبریز بسیار بسیار نزدیک است و از نام ها و تفاسیری همچون چیزی که تب را میریزد قوی تر است حتی تفسیر های مانند چشمه ی آب گرم که چشمه ی آب گرمی وجود ندارد یا اینکه گرم بنامند مضحک است آنجا گرم و نیمه گرم نیست و مضحک ترین آن بند کردن به پهلوی و امثالم بدون ریشه یابی و احتمالا آذری دادن به آن است که همگی ضعیف ترین تفسیر به تبریز هستند و خنده دار این است که نام تبریز که شهر ترک نشین است را به هر زبانی جز ترکی تفسیر کرده اند. ♦️
این پست صرفا برای حل ابهامات است.
Dav
در فارسی به صورت دیو
در ترکی به صورت داغ به معنی کوه
هر چند در آسیای میانه به داغ تاغ گویند. 🛑
در بازیدید شاه آشور در قدیمی ترین منبع تبریز را قلعه ی بلند دانسته و این قوت بخش تفسیر داغ است که به بلندی آن اشاره دارد که بعدا به شهر اطلاق شده است. 🔴
داغ از فعل تاخماق اشاره به کوبش و قدرت کوه دارد این فعل بارها در اورخون تکرار شده
و احتمالا در نام تبریز به صورت تاخار - داغار وجود داشته
واژه ی داغ در فارسی به معنی بسیار گرم در سومری به صورت تاب است و همچنین واژه ی تب در فارسی از این بن است و نشانگر تبدیل غ - ب - و است و از تخریب گرما به آن گفته شده و مستقیما به تاخما در ترکی اشاره دارد. داغیلماق و داغان شدن همگی از این بن هستند. ♦️
ایز پسوند بزرگی در ترکی
گلدین : آمدی
گلدین ایز : آمدید
دنیز
تنگ ایز : نفس تنگ گننده ی بزرگ
پسوند ایز در مغولی به صورت آشکار چنگیز به معنی بزرگ جنگ وجود دارد.
در انتها جای گفتن دارد که و - غ به صورت شبیه در عام تلفظ میشوند ( کاوقا ترکیه قووقا آذربایجانی - سووق - فعل سووماق که به صورت oo کشیده هستند و احتمال تبدیل بسیار بهم دارند در ترکیه به صورت soğuk نوشته میشود در آذربایجانی soyuq عواما با گ کوچک که در آذربایجانی وجود دارد اما ثبت نشده استفاده میشود
باغلا - بااالا - بائلا
از جمله بزرگترین تبدیل این فرم میتوان به قووماق - qovmaq که در بعضی شهر ها قوغماق - qoğmaq تلفظ میشود. )
داغاریز :
جای بسیار بلند و مستحکم همانند کوه ❇️
تفسیر دوم هم میتوان گفت که اشاره به کوه ها ی اطراف تبریز اشاره کند
داغ آراسی یا پسوند های باستانی حذف شده و تغییر یافته امثالهم
تفسیر اول بنا به حرف پادشاه آشور قدرتمند تر است.

زنده باد قوم عزیزم تبریز. اگر تبریز نبود ایران هم نبود. تبریز مهد هنر و علم و دانش ادب است. تمام جهان در فقر و بدبختی دست و پا می زنند اما در تبریز فقری وجود ندارد. ایران باید افتخار کند که چنین قوم قدرتمند و باهوشی دارد.
تبریز یعنی جان, زندگی, عشق, محبت, دانایی, بزرگی و هر صفت زیبای دیگر.
ریشه ی کلمه ی #تبریز ✅
قبل از هر چیز اعلام شود که نام های مناطق فقط یک احتمال هستند و ما بیشترین و قوی ترین احتمال را منتشر میکنیم.
از این احتمالات میشود هر چیزی را نوشت هر چیزی برای هر نامی میشود منطبق کرد مگر اینکه در تاریخ آن نام مانند آذربایجان تفسیر شود.
...
[مشاهده متن کامل]

و این تفسیر برای تبریز بسیار بسیار نزدیک است و از نام ها و تفاسیری همچون چیزی که تب را میریزد قوی تر است حتی تفسیر های مانند چشمه ی آب گرم که چشمه ی آب گرمی وجود ندارد یا اینکه گرم بنامند مضحک است آنجا گرم و نیمه گرم نیست و مضحک ترین آن بند کردن به پهلوی و امثالم بدون ریشه یابی و احتمالا آذری دادن به آن است که همگی ضعیف ترین تفسیر به تبریز هستند و خنده دار این است که نام تبریز که شهر ترک نشین است را به هر زبانی جز ترکی تفسیر کرده اند. ♦️
این پست صرفا برای حل ابهامات است.
Dav
در فارسی به صورت دیو
در ترکی به صورت داغ به معنی کوه
هر چند در آسیای میانه به داغ تاغ گویند. 🛑
در بازیدید شاه آشور در قدیمی ترین منبع تبریز را قلعه ی بلند دانسته و این قوت بخش تفسیر داغ است که به بلندی آن اشاره دارد که بعدا به شهر اطلاق شده است. 🔴
داغ از فعل تاخماق اشاره به کوبش و قدرت کوه دارد این فعل بارها در اورخون تکرار شده
و احتمالا در نام تبریز به صورت تاخار - داغار وجود داشته
واژه ی داغ در فارسی به معنی بسیار گرم در سومری به صورت تاب است و همچنین واژه ی تب در فارسی از این بن است و نشانگر تبدیل غ - ب - و است و از تخریب گرما به آن گفته شده و مستقیما به تاخما در ترکی اشاره دارد. داغیلماق و داغان شدن همگی از این بن هستند. ♦️
ایز پسوند بزرگی در ترکی
گلدین : آمدی
گلدین ایز : آمدید
دنیز
تنگ ایز : نفس تنگ گننده ی بزرگ
پسوند ایز در مغولی به صورت آشکار چنگیز به معنی بزرگ جنگ وجود دارد.
در انتها جای گفتن دارد که و - غ به صورت شبیه در عام تلفظ میشوند ( کاوقا ترکیه قووقا آذربایجانی - سووق - فعل سووماق که به صورت oo کشیده هستند و احتمال تبدیل بسیار بهم دارند در ترکیه به صورت soğuk نوشته میشود در آذربایجانی soyuq عواما با گ کوچک که در آذربایجانی وجود دارد اما ثبت نشده استفاده میشود
باغلا - بااالا - بائلا
از جمله بزرگترین تبدیل این فرم میتوان به قووماق - qovmaq که در بعضی شهر ها قوغماق - qoğmaq تلفظ میشود. )
داغاریز :
جای بسیار بلند و مستحکم همانند کوه ❇️
تفسیر دوم هم میتوان گفت که اشاره به کوه ها ی اطراف تبریز اشاره کند
داغ آراسی یا پسوند های باستانی حذف شده و تغییر یافته امثالهم
تفسیر اول بنا به حرف پادشاه آشور قدرتمند تر است.

جدای از معانی مختلف لغوی تبریز که در کتب لغت نامه درج شده، شهر تبریز خود یک تمدن و یک تاریخ است. که از جغرافیای مرزها فاصله گرفته و به یک فرهنگ تبدیل شده است. شهری متفاوت با مردمانی ویژه. نمونه ای از آن ها ستارخان، باقر خان، شهریار و پروین اعتصامی هستند که محال است کسی آن ها را نشناسد.
...
[مشاهده متن کامل]

نمی شود فهرستی از شهرهای بزرگ ایران را تهیه نمود اما تبریز را به عنوان یک شهر زیبا و جذاب در آن قرار نداد، شمال غرب کشورمان در قسمت آذربایجان شرقی محل سکونت مردمانی آذری زبان است که به پاکی و سخاوت شهره اند. و خطه سرسبز خود را مانند جواهری گران قدر دوست داشته و برای رشد و بالندگی آن از جان می گذرند. از این رو است که شاهد پیشرفت های فرهنگی، مذهبی، علمی و… از آن ها در دوره های مختلف بوده ایم.
تور تبریز فارا گشت شما را به شهر ادب و هنر؛ شهر اولین ها؛ یکی از امن ترین شهرهای ایران؛ قطب اقتصادی منطقه آذربایجان؛ دومین شهر دانشگاهی ایران؛ قطب خودرو سازی ایران؛ شهر شکلاتی و یکی از مهم ترین شهرهای توریستی و گردشگری ایران همراه با جاهای دیدنی فوق العاده زیبای طبیعی و تاریخی می برد. همه این ها دلایلی مهم هستند که تبریز یکی از بهترین مقصد های گردشگری از زمان بنا گذاشتن سنگ ساخت آن در دوران اشکانیان و ساسانیان تا به امروز برای شما باشد که یک مسافرت خیلی لذت بخش با مرکز اصلی تور داشته باشی.
تبریز دارای آب و هوایی خنک و خاص می باشد با قدمتی نزدیک به 4500 سال. که اولین پایتخت ایران جدید نیز اسم گذاری شد و به قول سایت های خارجی سومین شهر بزرگ ایران پس از تهران و مشهد می باشد. تبریز پر از هتل های لوکس و شیک و تمیز می باشد. از هتل های 5 ستاره بین المللی همچون پارس ائل گلی و شهریار و کایا با امکانات مدرن گرفته تا هتل آپارتمان هایی که قیمت تور تبریز از تهران یا سایر شهرها را مناسب هر بودجه و سلیقه می کنند. وجود مراکز خرید مدرن و بازار سنتی فوق العاده دیدنی که ثبت جهانی شده است در کنار محصولات صنایع دستی ویژه که مختص تبریز و هنرمندان تبریزی بوده؛ لذت خرید در سفر شما را کامل پوشش می دهند و اگر اهل سوغاتی بردن باشی که صد در صد رضایت شما را با آسودگی و آرامش جلب می کند.

بنده افتخار می کنم که اهل تبریز و آذربایجان شرقی ام
چون تبریز هم شهریار دارد هم پروین اعتصامی دارد هم جبار باغچه بان و سردار و سالار ملی
الله هامی سینا رحمت ایله سین من که اولاردان راضی ام تبریز هامی سنه قربان اولسون
جانیم سنه فدا تبریز
معنی نام تبریز
معنی نام تبریز
به نظر میرسد تبریز در اساس نام آتشکده تب ریزنده شهر تبرمایس به ظاهر به معنی تب بر بزرگ بوده است
به نظر میرسد تبریز در اساس نام آتشکده تب ریزنده شهر تبرمایس ( به ظاهر به معنی تب بر بزرگ ) بوده است. چون شرح وجه تسمیه این شهر از زبان اولیاء چلبی و داستان شفایابی زبیده خاتون در خبر حمدالله مستوفی جز این نمی گویند: اولیا چلبی کلمه " تبریز" را به معنی "ستمه دوکوجو" ( ریزنده تف و تاب ) و این نام را با آتشفشانی دیرین کوه سهند مربوط دانسته است. وی فراموش کرده بوده است که ایرانیان قدیم پرستنده آتش آتشکده های خود بوده اند نه آتشفشانها که در اطراف تبریز هم خبری از آنها نیست.
...
[مشاهده متن کامل]

درباره بنا و وجه تسمیه شهر تبریز "حمدالله مستوفی" و "یاقوت حموی" می نویسند: "بنای تبریز از زبیده زن هارون الرشید است. وی که به بیماری تب نوبه مبتلا بوده؛ روزی چند در آن حوالی اقامت کرده، در اثر هوای لطیف و دل انگیز آنجا بیماریش زایل می شود. به همین دلیل فرمود تا شهری در آن محل بنا کنند و نام آن را "تب ریز" بگذارند. " می دانیم که پای زبیده خاتون بدین شهر نرسیده بود داستانها صرفاً بر پایه باور خاصیت شفا دهندگی آتشکده کهن تبریز که بر پایه وجه تسمیه نام شهر تبریز و دژ واقع بر روی تپه آن که تبدیل به محل آتشکده شده بوده، پدید آمده بوده است. در این روایت اساطیری هارون الرشید ( نگهبان دلیر ) جایگزین ایزد مهر مردم تبریز ( اُمرو خوارزمی ها و امیران گرجیها ) و زبیده ( همیشه بهار ) جایگزین الهه آناهیتا گردیده است. محل محرابه تبریز باید همان بقعه صاحب الامر بوده باشد که روایتش با گاو مقدس پیوند خورده است. شمس تبریزی مولانا نیز تجلی دیگری از ایزد مهر تبریزیان است:"شمس تبریزی که نور مطلق است آفتاب است و ز انوار حق است"
دو نام تارویی و تارماکیس مربوط به دو دژی می باشند که در محل شهر تبریز حالیه قرار داشته اند. لغت "تَر" ( تار ) در اوستا به معنی دفاع کردن است. لذا تارویی به معنی دژ کوچک است. و تارماکیس که به ظاهر سرانجام بعد از تلخیص های متوالی از جمله تبرمایس ( تاور - مایس= بزرگ نیرومند ) تبدیل به تبریز شده است، مرکب است از همان تَر ( تار یعنی دژ دفاعی ) ماک ( یعنی اصلی و پایدار در زبان مادی و سکایی کُردی ) و ایس ( به لغت اوستایی یعنی نیرومند ) . یعنی آن در مجموع به معنی دژ اصلی نیرومند است. هرتسفلد باستانشناس و ایرانشناس معروف آلمانی نامهای تارماکیس و تارویی با قرائتی نادرست تارواکسیا ( دژ بالنده ) و تواریر ( برخودار از نیرومندی ) آورده است.
در کتیبه سارگون دوم آشوری می خوانیم که شهر تارماکیس با کانال آب احاطه شده بوده است. سارگن در کتیبه چنین می گوید: "دیوارهای تارماکیس دو لایه بود. در اینجا خدقی به اندازه فرات است و اطراف آن را جنگلهایی پر پشت احاطه کرده اند. بناهای زیبایی در این شهر وجود دارند. هنگامی که من به شهر تارماکیس یورش بردم اهالی آنجا را ترک گفته و به صحراها گریختند. این سرزمین را به چنگ آوردم. در جاهایی مسکونی که به وضع جنگی استحکام یافته بودند نبرد کردم. دیوارهای همان دژها را تا به پی ویران کرده با خاک یکسان نمودم. خانه های داخل دژ را آتش زدم. آذوقه فراوان ساکنان آنجا را در آتش سوزاندم. انبارهای انباشته از جو را گشوده و آذوقه سپاهیان بی شمارم را تأمین نمودم. ۳۰ روستای اطراف دژ را سوزاندم. دود بر آسمان بر خاست. "
بنابراین آشکار است تارماکیس در جای صاف و گودی قرار داشته است. نظر به هیئت نام تبرمایس ( دژ نیرومند بزرگ ) معلوم میشود دژ تارویی ( دژ خرد ) بر بلندی تپه ای قرار گرفته بوده و نیاز چندانی به دیوار دفاعی بزرگ و حصین نداشته است و همانجایی است که بعداً تبدیل به آتشکده آذرآبادگان ( آتشکده درون دژ ) شده بوده است. بنابراین خود نام تبریز ( تاو - ور - ریز ) را می توان در اساس به معنی محل دژ نیرومند خرد گرفت و آن را اشاره به نام دژ تارویی کهن دانست نه تارماکیس ( تبرمایس= دژ نیرومند بزرگ ) که معنی نامش در نقطه مقابل معنی نام تارویی ( تاو - ریز ) قرار داشته است. سپاهیان هراکلیوس در جنگ با خسروپرویز آتشکده تبرمایس را سوزانده و از میان بردند. در مجموع معلوم میگردد که تارماکیس به معنی دژ نیرومند اصلی ( در محل ارگ تبریز؟ ) و تارویی به معنی دژ کوچک در قرون بعد تبرمایس ( دژ نیرومند بزرگ ) و تبریز ( تاو - ور - ریز ) یعنی دژ نیرومند خرد نامیده شده اند. از شواهد و قرائن بر می آید که تبرمایس در محلی صاف و گود و تبریز ( به معنی از بین برنده تب، همان آتشکده آذرآبادگان شهر ) در بلندی تپه تارویی واقع شده بوده است.
علی مفرد

شهری در آذربایجان شرقی با مردمی بسیار مودب و با معرفت این شهر شهر اولین هاست به قول بسیاری این منطقه خواستگاه زبان پهلویست هر چند الان جملگی ترک زبان هستند تبریز به دلیل بسیار سرد بودن در گذشته تقریبا
...
[مشاهده متن کامل]
هیچ بیماری ویروسی و باکتریائی در آن دوام نمیاورد به تبریز مشهور شده است در برخی از کتب به نام توری هم آورده شده است مسلما تومیریس و تاوریژ کلمات من ذر آوردی می باشد

تبریز قبلا نامش آتورپاتگان بوده است
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس