تباه شدن


    eat
    perish

فارسی به انگلیسی

تباه شدن از شدت علاقه
die

تباه شدن تدریجی
decay

مترادف ها

decay (فعل)
ضایع کردن، فاسد شدن، خراب شدن، پوسیدن، محو شدن، تباه شدن، تنزل کردن، منحط شدن

vitiate (فعل)
فاسد کردن، خراب کردن، تباه کردن، تباه شدن، معیوب ساختن، بلا اثر کردن، ناپاک ساختن

پیشنهاد کاربران

ضیاع
زایل
از دست رفتن: تلف شدن.
( ( . . . عمرها از مال و خواسته و افزار دست رفته باشد. ) )
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۳۵۴ ) .
( برگرفته از یادداشت جناب باقری )
ردایت
سوخت شدن
نتر

بپرس