تباه

/tabAh/

    corrupt
    lost
    undone
    spoiled
    kaput
    washed-up
    shot

فارسی به انگلیسی

تباه سازی
undoing

تباه شدگی
wreck

تباه شدن
eat, perish

تباه شدن از شدت علاقه
die

تباه شدن تدریجی
decay

تباه گر
blight, annihilator, decliner, killing, pernicious, pestiferous, ulcer, vandal, killer

تباه کردن
fritter, break, deflower, destroy, eat, rape, ruin, shipwreck, spoil, undo, wither, sink

تباه کردن با توطئه پنهانی
mine

تباه کردن تدریجی
decay

تباه کننده
corrosive, pernicious, ruinous

پیشنهاد کاربران

تباَه
واژه تباه
معادل ابجد 408
تعداد حروف 4
تلفظ tabāh
نقش دستوری صفت
ترکیب ( صفت ) [پهلوی: tapāh] ‹تبه›
مختصات ( تَ ) [ په . ] ( ص . )
آواشناسی tabAh
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
فاسد، هدر، تلف، نابود، خراب، ضایع، زایل، تبه، پایمال، هبا، منهدم، نفله، مضمحل، منکوب، آشفته، پریشان، نابسامان، باطل، نادرست، خطا، ناراست
تباه:[ اصطلاح توییتر] تباه در لغت نامۀ دهخدا به معنی "ضایع شدن و فاسدن شدن" است. معمولاً به عنوان تیکه به افراد گفته می شود: "فلانی خیلی تباهه"؛ منظور همان خیلی داغان و خراب بودن است.
تباه یعنی تلف کردن و پایمال کردن و به معنای نابود ساختن چیزی مانند : وقت
تباه نشود : داغون نشود ، متلاشی نشود
"و آواز دادند که سر و رویش را بپوشید تا از سنگ تباه نشود که سرش را ببغداد خواهیم فرستاد نزدیک خلیفه"
تاریخ بیهقی، دکتر فیاض، ۱۳۸۴ ، ص ۲۳۳.
فاسد

بپرس