brew, collude, connive, conspire, scheme, to collude
تبانی کردن در مسابقه
fix
تبانی کننده
accomplice, plotter
مترادف ها
collusion(اسم)
سازش، تبانی، ساخت وپاخت، هم نیرنگ، بست و بند
cahoot(اسم)
شرکت، همدم، تبانی
پیشنهاد کاربران
تَبانی: ساخت - وپاخت، زدوبند، دست - بەیکی کردن، زمینەسازی
همفکری در جهت منفی
دست به یکی کردن /شدن ( در کنار برابرهای �ساخت و پاخت� و �همدستی� یاد شده در بالا ) برابر پیشنهادی �سازش�در بالا را می توان با چشم پوشی درخور بکار گرفت.
گاوبندی
هر توافق پنهانی بین دو یا چند نفرشخص حقیقی یا حقوقی برای تضییع حقوق شخص یا اشخاص ثالث حقیقی یا حقوقی چه به این صورت که این اشخاص ثالت مشخص ، معلوم ، معین باشند یا نباشند
مَواضعه کردن، پیمان نهانی بستن، دست های پشت پرده، دسیسه، ساخت و پاخت، دست به یکی کردن، همدستی، گاوبندی، زدوبند!