تبار

/tabAr/

    ancestor
    ancestry
    derivation
    descent
    extraction
    genealogy
    lineage
    origin
    parentage
    seed
    family
    race
    destruction
    ruin
    sire

فارسی به انگلیسی

تبار مانند
true

مترادف ها

antecedent (اسم)
تبار، دودمان، سابقه، مرجع ضمیر

ancestry (اسم)
تبار، دودمان

pedigree (اسم)
ریشه، تبار، دودمان، نژاد، اشتقاق، شجره نامه

race (اسم)
گردش، دور، تبار، طبقه، نژاد، دوران، طایفه، مسابقه، نسل، قوم

tribe (اسم)
تبار، خیل، قبیله، طایفه، خانواده، عشیره، حی، سبط، ایل، قبایل، ابه

پیشنهاد کاربران

واژه تبار
معادل ابجد 603
تعداد حروف 4
تلفظ tabār
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی] [قدیمی]
مختصات ( ~. ) [ ع . ] ( اِ. )
آواشناسی tabAr
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
تبار و تیره از واژه ترکی توروم ( آب منعی ) است.
تبار واژه ای ترکی و از ریشه توره، توروم ( آب منعی ) است. به معنای از آب منعی، از ژن، از نژاد، از جنس، از خون و. . .
که نشانگر نیای پدری است.
...
[مشاهده متن کامل]

مثل: مورادین توره سینن ( از توره مراد، از تیره مراد، از نژاد مراد )
تویله یا طبیله: مکان پرورش گوسفند را تویله گویند، زاد و ولد، پرورش گاه، زایشگاه
تبدیل و به ب را در بسیاری از کلمات میتوان مشاهده کرد.
توار=تبار
ترک تبار یعنی از تیره تورک، از نژاد تورک
ترک زبان یعنی دارای زبان ترکی

رگ . . ریشه . . . . اصل . . . نصب . . . تبار . . . . نژاد . . . .
رگ و ریشه
لهجه و گویش تهرانی
تخمه و نژاد، اصل و نصب
ذُرّیّه. ذُرّیّت.
آل، خاندان، خانواده، دودمان، نسب، نسل، اصل، گوهر، نژاد، نابودی، هلاک، هلاکت
تخمه، ریشه، نسل، دودمان، تبار، نژاد، گوهر تَنُخمَن در زبان اوستایی در زبان پارسی باستانی : تَئوما و در زبان سنسکریت: توکمَنَ
اصل ونسب، ریشه، خانواده
نژاد
نسب
خانواده
ایل
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس