تاکید

/ta~kid/

    accent
    accentuation
    emphasis
    stress
    beat

فارسی به انگلیسی

تاکید اصلی بر ضرب دوم و چهارم
backbeat

تاکید برداری
de-emphasis

تاکید به سودمند بودن در برابر زیبا بودن
utilitarian

تاکید مجدد
reiteration

تاکید نکردن
de-emphasize

تاکید کردن
accent, accentuate, affirm, assert, assure, aver, avouch, declare, emphasize, protest, require, stress, underline, urge, allege

مترادف ها

accent (اسم)
لهجه، تاکید، تلفظ، تشدید، مد، تکیهء صدا، علامت تکیهء صدا، طرز قرائت، قوت، صدا یا اهنگ اکسان، ضربه

emphasis (اسم)
تاکید، تکیهء صدا، قوت، ضربه، اهمیت، تکیه

underscore (اسم)
تاکید، زیرین خط، خط یا علامتی زیرچیزی کشیدن

stress (اسم)
تاکید، قوت، ضربه، تقلا، اهمیت، فشار

affirmation (اسم)
تاکید، تصدیق، اثبات، تصریح، اظهار قطعی

assertion (اسم)
تاکید، مدعی، اعلامیه، اعلان، اگهی، اثبات، ادعا، بیانیه، اظهارنامه، تایید ادعا، اخبار

confirmation (اسم)
تاکید، تصدیق، تایید، شهادت، تثبیت، ابرام، استقرار

punctuation (اسم)
تاکید، نشان گذاری، نقطه گذاری

پیشنهاد کاربران

🇮🇷 همتای پیشنهادی پارسی: پِی فشرد 🇮🇷
یا پِی فشاری
توجه، دقت
با اهمیت
پافشاری
بجای �تاکید� می توان از واژه ی �پافشاری� در بسیاری جاها سود برد.
برگرفته از پی نوشت یادداشتی در پیوند زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2015/03/blog - post_78. html
پی نیر= تاکید
برابر پارسی واژه ی �تأکید�:
پارسی پهلوی= نیربَن
روستایی= نیربَنده
مشخص کردن
تأکید در معانی فارسی یعنی: سخن ، گوینده
الحاح
با سپاس از دوستان
واژگان پافشاری، سفارش بهتر هستند
واژه پی افزایی برای واژگان تثبیت، تاکید، تحکیم پیشکشی به پارسی دوستان گرانسنگ
باسپاس
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس