تاک

/tAk/

    grape
    vine
    grapevine

مترادف ها

grapevine (اسم)
شهرت، مو، شایعه، تاک، درخت انگور

vine (اسم)
تاک، درخت مو

پیشنهاد کاربران

تاک گاهی به معنی تک و تنها و یکی از جفت هم معنی می شود
واژه تاک
معادل ابجد 421
تعداد حروف 3
تلفظ tāk
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: tāk] ( زیست شناسی )
مختصات ( اِ. )
آواشناسی tAk
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
تاک :درخت انگور
takk ب نروژی ینی مرسی
انگور
تاک: رَز - مو - درخت انگور
تاک = درخت انگور
انگور، رز، رزبن، سلیل، مو، تاک بن، سارونه
تاک یا نرو ( اصطلاح خیاطی ) : چین های یکنواخت و ریز را گویند.
درخت انگور
تاک، یا مو، رَز، درخت انگور، از تیرۀ vitaceae و با نام علمی vitis vinifera.
کلیات و اصطلاحات: در بیشتر فرهنگهای لغت، واژۀ تاک صرفاً برای نامیدن درخت انگور و شاخی که بر آن انگور می روید ( برهان. . . ؛ آنندراج؛ نیز لغت نامه. . . ؛ نخجوانی ) ، و گاهی با تسامح، برای هرگونه درخت میوه نیز، به کار رفته است ( اوبهی، ذیل واژه ) .
...
[مشاهده متن کامل]

نام این درخت در لاتینی vitis vinifera، عربی«عِنَب»، آشوری بابلی «اِنْبو ( کرم ) »، عبری «عنَب»، آرامی «عنْبْتا» آمده است ( ولفنسن، 290 ) .
همچنین در زبان عربی به صورت کَرْم و گاه کرم الشراب نیز آمده است که آن را با صفتهای دشتی، کوهی و بستانی مشخص می کردند. به گفتۀ بیرونی: عرب یکی از انواع آن را کرم البَرّی گوید که همان تاک دشتی است و مویز معمولاً از این نوع به دست می آید ( 2/587 ) .
در متنهای کهن از این گیاه، با نامهای سپیدتاک و سیاه تاک، و نامهای دیگر، یاد شده است ( همو، 1/513، 2/ 589 ) . گیاهان تیرۀ مو غالباً درختچه هایی بالارونده هستند که با داشتن پیچک، از درختان مجاور یا دیگر تکیه گاهها بالا می روند. انواع علفی با ساقۀ راست، و حتى به صورت درخت نیز در میان این گیاه یافت می شود ( زرگری، 1/331 ) .
خاستگاه: تاک از کهن ترین گیاهان کشت شده در جهان است که خاستگاه آن را همواره در شرق جست وجو می کنند ( لوفر، 220 ) . متون دینی مشرق زمین روایتهای مختلفی دربارۀ چگونگی پیدایش و خاستگاه آن آورده اند؛ در عهد عتیق برای نخستین بار از حضرت نوح ( ع ) به عنوان کسی که به کاشت تاک و ایجاد تاکستان دست زد، یاد شده است ( پیدایش، 9: 20؛ نیز نک‍ : هاکس، 243 ) . در روایتهای دینی ایرانی آمده است که در آغاز آفرینش و پس از مرگ نخستین جانور ــ موسوم به گاو یکتا آفریده ــ در ایرانویج ( کانون جهان ایرانی ) و برکنار رود اساطیری دائیتی، از تن او گیاهان گوناگونی پدید آمد که تاک ازجملۀ آنها بود ( بندهش، 86 - 88 ) .
امروزه پژوهشگران زادبوم اصلی و کهن ترین مرکز پیدایش تاک را ناحیۀ قفقاز جنوبی ( ارمنستان ) می دانند که این موضوع با روایت عهد عتیق دربارۀ کاشت نخستین تاک به دست حضرت نوح و در نزدیکی کوه آرارات نزدیک است ( لوفر، همانجا ) . با این همه، کهن ترین شواهد باستان شناختی دربارۀ خاستگاه تاک به بین النهرین و مصر اشاره دارند: در این سرزمین انگور و شراب از روزگار کهن و از هزارۀ 4 یا هزارۀ 3پ م، در عهد سلسله های اول و دوم، شناخته شده بوده است ( پتروشفسکی، 1/387 - 388؛ لوفر، همانجا ) ؛ شام و فلسطین هم از دیرباز به واسطۀ داشتن انواع انگور شهرت داشتند ( هاکس، همانجا ) . ظاهراً از یکی از همین مناطق بود که تاک به هلاس ( یونان ) و ایتالیا راه یافت و سپس رومیان یا یونانیان آن را به سرزمین گل ( بخشهایی از فرانسه و آلمان کنونی ) ، در کرانۀ رود راین بردند و بدین سان در اروپا رواج یافت ( لوفر، همانجا ) .
درحالی که درشرق دورتاسدۀ2پ م چینیان تاک را نمی شناختند، شواهد موجود نشان می دهند که در عصر مفرغ در خراسان و آسیای میانه انگور می کاشتند ( ماسون، 321 ) . در 128پ م و پس از سفر چان کی ین1، سفیر خاقان چین به بلخ، سغد و فرغانه بود که وی تاک را شناخت و با بردن آن به چین، هم وطنانش را با این گیاه و ارزشهای آن آشنا کرد ( پورداود، 12؛ لوفر، 221؛ نیدم، I/175؛ نیز نک‍ : برتشنایدر، 47، 50، جم‍ ؛ ایرانیکا، II/70 ) .
هرچند برخی از روایتهای ایرانی، شناخت تاک و انگور را به پادشاهان افسانه ای، ازجمله به شاهی به نام شمیران، از اعقاب جمشید، نسبت می دهند ( خیام، 88؛ راوندی، 423 - 425 ) ؛ با این همه، کهن ترین سند گواه تاک نشانی و شراب سازی در ایران به هزارۀ نخست پیش از میلاد بازمی گردد ( پتروشفسکی، 1/ 388 ) .
در کتیبه های عصر هخامنشی ( اواسط هزارۀ نخست پیش از میلاد ) به شراب اشاره شده است، اما نشانی از واژه های دال بر تاک یا رز یا مو نیامده است؛ تنها براساس نسخۀ ایلامی یکی از کتیبه ها و صورتهای متأخرتر کتیبه ها می توان گفت که واژۀ به کار رفته در فارسی باستان بایستی raza - بوده باشد ( نک‍ : هلوک، 748 ) . در متون فارسی میانه واژۀ raz ( و گاه به صورت هزوارش ) آمده که تا فارسی امروز باقی مانده است ( بویس، 80؛ ژینیو، 25, 55؛ مکنزی، 71؛ نیز نک‍ : عریان، 91 - 92 ) . با این همه، در فارسی میانه این واژه در معنای گسترده تری و برای شراب و تاکستان نیز به کار رفته است ( رضایی، 152، 153؛ عریان، 91؛ دورکین مایستر ارنست، 304 ) ؛ و در کنار آن /muγ/ ( به صورت هزوارش ) «مو» برای درخت انگور هم آمده است ( نک‍ ‍: عریان، 79 ) . علاوه بر آن، در نوشته های پارتی، برای محصول این درخت واژۀ /angūr/ «انگور» هم دیده شده است ( رضایی، 151 ) .
گسترۀ تاریخی و جغرافیایی در ایران: از کشت و پرورش تاک در دورۀ پیش از اسلام جز اشاره های پراکندۀ برخی از منابع به تاک کاری و انگوربسیار خوب هیرکانیه ( گرگان ) ، اَریه ( هرات ) ، مَرگیانه ( مرو ) ، پارس وکرمانیه، آگاهیهای چندانی دردست نیست ( نک‍ : پتروشفسکی، همانجا؛لوفر، 223 ) . درنخستین سده های اسلامی تاک کاری در ایران انتشار و رواج بسیار داشته است. از ذکر نام تاکستان در فهرستهای مالیاتی و میزان مالیات تاکستانها ( نک‍ : ادامۀ مقاله ) می توان به اهمیت انگور در اقتصاد جامعه پی برد ( ابن رسته، 105؛ لمتن، 89 ) . در دورۀ عباسیان انگور از مهم ترین میوه ها بود ( احسن، 128 ) و جغرافی نویسان اسلامی، به ویژه اصطخری، ابن حوقل و مقدسی، از کاشت انگور در نقاط مختلف ایران، ازجمله فارس، تبریز، اصفهان، سراوان ( در بلوچستان کنونی ) ، نواحی اطراف خزر، بلخ، بدخشان، مرو، کوههای فرغانه، سمرقند و دیگر نواحی خراسان بزرگ و ماوراءالنهر یاد می کنند ( ابن بلخی، 128 - 131، 139؛ ابن حوقل، 369، 393، جم‍ ؛ اصطخری، 166، 172، 198؛ اشکال العالم، 168، 171 - 172، 181، 190؛ مقدسی، محمد، 373؛ نیز نک‍ : پتروشفسکی، 1/393؛ احسن، همانجا ) . با این همه، در آثار مهم دوره های بعد تا حملۀ مغول، مطالب روشنی
دربارۀتاک کاری نواحی مختلف ایران دیده نمی شود ( پتروشفسکی، 1/390 ) . برخی شو . . .

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس