واژه تاوان معادل ابجد 458 تعداد حروف 5 تلفظ tāvān نقش دستوری اسم ترکیب ( اسم ) [پهلوی: tāvān] مختصات ( اِ. ) آواشناسی tAvAn الگوی تکیه WS شمارگان هجا 2 منبع لغت نامه دهخدا ... [مشاهده متن کامل]
فرهنگ فارسی عمید فرهنگ فارسی معین فرهنگ فارسی هوشیار واژگان مترادف و متضاد بهترین واژه جایگزین واژه عربی جریمه است.
تاوان = جرم جنایت
تاوان ( به انگلیسی: Atonement ) رمانی از ایان مک یوئین است که در سال ۲۰۰۱ منتشر شد. این رمان در سال های بعد از جنگ جهانی دوم سپری می شود و در این میان به خاطرات سال های جنگ می پردازد. به نظر برخی منتقدان این اثر بهترین اثر نویسنده شناخته می شود که در سال ۲۰۰۱ برنده جایزه بوکر در بخش داستان شد. ... [مشاهده متن کامل]
مجله تایم در سال ۲۰۱۰ رمان تاوان را در فهرست ۱۰۰ اثر برتر منتشر شده انگلیسی از سال ۱۹۲۳ به این سو معرفی کرد. در سال ۲۰۰۷ نیز فیلمنامه ای از این اثر اقتباس شد و فیلمی با عنوان تاوان به کارگردانی جو رایت ساخته شد. رمان تاوان در سال ۱۳۹۱ با ترجمه مصطفی مفیدی از سوی انتشارات نیلوفر منتشر شد. چند هفته پس از انتشار، این رمان از کتاب فروشی ها جمع شد. علی اسماعیلی؛ سرپرست وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دربارهٔ جمع آوری این رمان عنوان کرده بود: قبل انتشار این رمان موارد لازم به تغییر به ناشر آن تذکر داده شده بود اما ناشر آن بدون توجه به تذکرات اقدام به نشر رمان کرده است که برابر مقررات با آن برخورد می شود.
زبان یا آسیبی که شخص به خاطر خطاکاری، بی توجّهی یا آسیب رساندن به دیگران ببیند.
تپیدن = ( tap ) ضربه زدن = تپ = تب = تو ( گرما یا ضربه ) = توش ( در زبان مازندرانی به چم ضربه ) = تاب ( ضربه ) = تاو ( تحمل ) = تاوان ( جریمه ) = تپه = برا آمده = تپوس ( برامده در مازندرانی ) سرتپ = در زبان مازندرانی یعنی ضربه به سر ... [مشاهده متن کامل]
تب داشتن = برامده شدن = بر اثر گرما برامده شدن تبریز = جایی که گرما یا گرما زدگی از بابت سرمای بیش از حد ریخته می شود tap = ضربه = تپیدن = پمپاژ یا ضربیدن تپاهنگ = ضرباهنگ => تپ = ضربه پرتاب = پرتاپ = پر ( سبک ) تاب = اهسته تابیدن = اهسته ضربه زدن پرتو ( مان پرتوی نور ) = پر ( سبک ) تو ( تب یا تپ ) = سبک ضربه ( کنایه از نوری که به ما می رسید و ضربه آن باعث گرمای ما می شود ) تاب آوردن = کنایه از تحمل ضربات تب با فعل های زیادی آمده تب شدن = کنایه از ضربه فنی شدن در کشتی تب کردن = گرما دیدگی و برامدگی ( ضرب ) تپ زدن = تب زدن = کنایه از قاپیدن در زبان مازندرانی = یا یکضرب قاپیدن تب شو = تسلیم شدن = یا قبول ضربه => تابیدن = ضربه زدن بتاب = ضربه بزن و یا ضربه را تحمل کن افتاب = افتاپ = آنچه که از بالا به ما تابیده ( تپیدن = برافروخته = گرما ) می شود به واژه تاو رجوع شود
تاوان شاید با واژهء تاوَل و ستاک های تاب ، تاف ، تافت ، تَفت به مینهء گرما ، داغی ، حرارت هم شاخه باشد و در این اُفته یا مورد : کَسی را برای لغزش و زیان به چیزی یا کَسی ( نقره ) داغ کردن