تاسیس

/ta~sis/

    constitution
    erection
    formation
    foundation
    establishment

فارسی به انگلیسی

تاسیس شده تحت سرپرستی پادشاه
royal

تاسیس شده توسط پادشاه
royal

تاسیس نشده
unfounded

تاسیس کردن
constitute, establish, father, found

تاسیس کردن موسسه بازرگانی
float

مترادف ها

foundation (اسم)
پا، پایه، اساس، بنیاد، مبنا، شالوده، بنیان، بنگاه، تشکیل، تاسیس، پی، پی ریزی، موسسه خیریه

establishment (اسم)
بناء، بنگاه، استقرار، سازمان، تشکیل، تاسیس، برقراری، برپایی، موسسه، دسته کارکنان

constitution (اسم)
نظام نامه، قانون اساسی، تشکیل، مشروطیت، فطرت، ساختمان ووضع طبیعی، تاسیس

پیشنهاد کاربران

نهاد
مثال:
تاسیس حقوقی= نهاد حقوقی
همتای پارسی این واژه ی عربی، این است:
نیشاس ( پهلوی )
‏بَرپانیدن = تاسیس کردن
بَرپانِش = تاسیس
برپاننده، برپانِشگر = موسس
‎#پیشنهاد_شخصی
‎#پارسی دوست
بناکردن ، بنیاد نهادن، پایە گذاری کردن
بنا کردن، بنیاد نهادن، پایه گذاری کردن
بیشتر به معنی این گفته میشه👌
این واژه به معنی راه انداختن در کتاب پنجم این واژه به کار امده است می تولنید به این کتاب مراجعه کنید و مثال ببینید ِِ
بدان بدان
معنی تاسیس میشود
بنا کردن یا ایجاد کردن
تأسیس:[اصطلاح حقوق] یعنی پی نهادن و ایجاد نمودن. به معنی وضع قانونی است که در معرف و عادت وجود نداشته است.
به وجود آوردن
بنیان گذاشتن ، پایه گذاری ، راه اندازی
پایه گذاری بیشتر معنی را میرساند
بنیان کردن، بنا کردن
این واژه تازى ( اربى ) است و برابرهاى پارسى آن اینهاست: فرکندن - فرکانیدنFarkandan/Farkanidan ( پهلوى: تأسیس - احداث - پایه گذارى - ایجاد کردن ) ویناردن Vinardan ( پهلوى: تأسیس - بنا - ایجاد - منظم کردن ) و کُنش پیشنهادى پالاردن Palardan ( پالار: پارسى: ستون بزرگ + دن ( نشانه
...
[مشاهده متن کامل]

فعلى ) : پایه گذارى کردن ، تأسیس کردن ) فرکانش Farkanesh ( پهلوى: فْرَکانیشْنْ: تأسیس ، پایه/بنیانگذارى ) فرکنده Farkande ( پهلوى: فرکندگ: تأسیس شده، احداث شده ، پایه گذارى شده ) فرکانیک Farkanik ( پهلوى: تأسیس شده ، مؤسسه ، احداثى ، تأسیسى ) وینارشVinaresh ( پهلوى:
ویناریشْنْ : تأسیس ، پایه گذارى ، بناگذارى ) ویناردار Vinardar ( پهلوى: مؤسس ، تأسیس گر ) وینارده Vinarde ( پهلوى: ویناردگ : تأسیس شده ، احداث شده ، بنا شده ، مبنا ) ویناریک Vinarik ( پهلوى: تأسیسى ، مؤسسه ، احداثى، بنایى ) پالارش Palaresh ( پیشنهادى:پارسى: تأسیس
، پایه گذارى ، بنیادگذارى ) پالاردار Palardar ( پیشنهادى:پارسى: مؤسس ، احداث گر ) پالاریک Palarik ( پیشنهادى - پهلوى: مؤسسه ، تأسیسى ، احداثى ، بنایى ، بنیانى )

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس