sorrow (فعل)غصه دار کردن، تاسف خوردن، غصه خوردنlament (فعل)سوگواری کردن، ضجه و زاری کردن، تاسف خوردن، زاریدن
تأسف خوردن ؛ افسوس خوردن. اسف خوردن : بسیار تأسف خورد و توجع نمود. ( تاریخ بیهقی ) . و بر عمر تلف کرده تأسف میخوردم. ( گلستان ) .+ عکس و لینک