تابع

/tAbe~/

    function
    subject
    citizen
    follower
    dependant
    ancillary
    dependency
    dependent
    subordinate
    [math.] function

فارسی به انگلیسی

تابع از نظر مقام
inferior

تابع امیال
impetuous

تابع اولیه
integral

تابع بودن
subordinate

تابع سازی
subordination

تابع کردن
subject, subordinate

مترادف ها

submission (اسم)
واگذاری، سرافکندگی، تابع، انقیاد، تسلیم، تفویض، اطاعت، فرمان برداری، اظهار اطاعت

accessory (اسم)
معاون جرم، هم دست، شریک، منضمات، لوازم فرعی، همدست، نمائات و نتایج، لوازم یدکی، تابع، فروع و ضمائم

subsidiary (اسم)
تابع

function (اسم)
تابع، عمل، کار، ماموریت، وظیفه، پیشه، مقام، کارکرد، کار ویژه، ایفاء، ایین رسمی

citizen (اسم)
تابع، رعیت، شهروند، تبعه یک کشور

sub (اسم)
تابع، مادون

follower (اسم)
تابع، پیرو، ملتزم، شاگرد، عشقبیاز، تعقیب کننده، دنبالگر

subordinate (اسم)
تابع، مادون، مرئوس، پایینی

suffragan (اسم)
تابع، دستیار، تابع منطقه یا قسمت دیگری

apanage (اسم)
تابع، حوزه، ایالت، درامد اتفاقی، متعلقات، وقف

appanage (اسم)
تابع، حوزه، ایالت، درامد اتفاقی، متعلقات، وقف

subaltern (اسم)
تابع، مادون، زیر دست، افسر جزء

sequela (اسم)
تابع، نتیجه، عاقبت، بیماری ناشی از بیماری دیگر

servitor (اسم)
تابع، خدمتکار، مستخدم، نوکر، خدمتگذار، زیر دست

subdominant (اسم)
تابع، نت چهارم موسیقی

subordinative (صفت)
تابع، مادون، تبعی

sequacious (صفت)
تابع، پیرو، نرم، چکش خور، اهل تقلید، لوله شو، نصیحت پذیر

sequent (صفت)
تابع، پیرو، ناشی، پی در پی

tributary (صفت)
فرعی، تابع

passive (صفت)
تابع، بی حس، تاثر پذیر، غیر فعال، بی حال، انفعالی، مجهول، کنش پذیر، دستخوش عامل خارجی، مطیع و تسلیم

subordinate (صفت)
فرعی، تابع، وابسته، مادون، فرمانبردار، مطیع، مرئوس

dependent (صفت)
تابع، وابسته، مربوط، متعلق، موکول، محتاج، نامستقل

subservient (صفت)
پست، تابع، سودمند، مادون، چاپلوس، متملق

amenable (صفت)
تابع، متمایل، رام، رام شدنی، قابل جوابگویی

incident (صفت)
تابع، شایع

adjective (صفت)
تابع، وصفی، وابسته

adherent (صفت)
تابع، بهم چسبیده

subsidiary (صفت)
فرعی، تابع، کمکی، متمم

ancillary (صفت)
فرعی، تابع، کمک، کمکی، مربوط به کلفت

پیشنهاد کاربران

کارنوشت = تابع در برنامه نویسی
پارسی دوستان دلبندم، برای واژه تابع، همچون دیگر واژگان، در هر زمینه ای باید با در دیده آوری کاربرد آن ، واژه های نو ساخت. من هم برای کاربرد این واژه در برنامه نویسی پیشنهاد دادم.
تابع را هم در دعای آمرزش و شادی روح اموات به معنای پیوند دادن هم داریم:
بسم الله الرحمن الرحیم
اللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ، اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ، اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ
...
[مشاهده متن کامل]

وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ​
خدایا مردان و زنان مؤمن و مسلمان چه زنده و چه مرده از آنان را بیامرز، پیوند ده میان ما و آن ها را به خیرات ، به درستی که تو اجابت کننده دعاهایی به درستی که توآمرزنده خطاهایی، به درستی که تو بر هر کاری توانایی.

در پاسخ به MH At
نگاشت مفهومی جامع تر از تابعه و معادل map ( تا جایی که از خواندن کتاب های ریاضی به یاد دارم ) . و مثلا پردازه یا چیزهای دیگه احتمالا معادل های بهتری هستند.
تابع ( ریاضیات ) ( function ) =نگاشت
در کتاب های ریاضی به زبان فارسی واژه نگاشت بکار می رود و واژه پردازه کاربردی ندارد
تابع: درپی . پیا ( پی آ ) . پی برد. پیبر.
تابع:" پیایند ".
تابع ۱:" پیایند ۱ "
**تابع** در زبان برنامه نویسی به یه بخش از کد گفته می شه که یه کار مشخص رو انجام می ده و مثل یه ماشین کوچیک توی برنامه عمل می کنه. تو بهش ورودی ( آرگومان ) می دی، اون یه سری عملیات رو انجام می ده و معمولاً یه خروجی بهت برمی گردونه. تابع ها کمک می کنن تا کدت تمیزتر باشه و بتونی یه کار رو چند بار بدون تکرار کد انجام بدی.
...
[مشاهده متن کامل]

**تشبیه ساده:**
تابع رو مثل یه دستگاه خودپرداز ( ATM ) تصور کن:
- **آرگومان:** شماره کارت و رمز عبوری که وارد می کنی.
- **تابع:** خود دستگاه که اطلاعات رو می گیره، بررسی می کنه و پول رو آماده می کنه.
- **خروجی:** پولی که از دستگاه می گیری یا پیغامی که رو صفحه نشون می ده ( مثلاً "موجودی کافی نیست" ) .
در این تشبیه، تابع ( دستگاه خودپرداز ) با ورودی هایی که بهش می دی ( شماره کارت و رمز ) کار می کنه و یه نتیجه مشخص ( پول یا پیغام ) بهت تحویل می ده.
**مثال در پایتون:**
```python
def greet ( name ) :
message = "سلام " name "، چطوری؟"
return message
# فراخوانی تابع
print ( greet ( "علی" ) ) # خروجی: سلام علی، چطوری؟
```
اینجا `name` آرگومانه که به تابع `greet` می دی، تابع یه پیام می سازه و خروجی رو بهت می ده.

منابع• https://grok.com/
**تعریف تابع در برنامه نویسی:**
تابع در برنامه نویسی، بخشی از کد است که برای انجام یک وظیفه مشخص تعریف می شود و می تواند بارها و بارها بدون تکرار کد اصلی فراخوانی شود. تابع ورودی هایی ( آرگومان ها ) دریافت می کند، پردازش خاصی روی آن ها انجام می دهد و در صورت نیاز، خروجی تولید می کند.
...
[مشاهده متن کامل]

**تشبیه:**
تابع را می توان به **دستگاه آب میوه گیری** تشبیه کرد. شما میوه ( ورودی ) را داخل دستگاه می ریزید، دستگاه آن را پردازش می کند ( عملکرد تابع ) ، و در نهایت آب میوه ( خروجی ) تحویل می دهد. هر بار که نیاز به آب میوه داشته باشید، کافی است دوباره میوه را وارد کنید، بدون اینکه نیاز باشد فرآیند آب گیری را خودتان از ابتدا انجام دهید.
**مثال در زبان پایتون:**
```python
def آبمیوه_گیری ( میوه ) :
return f"آب {میوه} آماده شد!"
نتیجه = آبمیوه_گیری ( "پرتقال" )
print ( نتیجه )
```
**خروجی:**
```
آب پرتقال آماده شد!
```
در این مثال، تابع **آبمیوه_گیری** مانند یک دستگاه عمل می کند که میوه را می گیرد و آب آن را برمی گرداند.

منابع• https://chatgpt.com
ادامه داد
ما در گزاره ی {به چه دردی می خورد؟} ، {خوردَن} را برابرِ {مطابقت/همخوانی} داریم.
چنانچه ما می گوییم {این دو به هَم می خورند}.
بهتر است که از پیشوند {هَم} در کنار {خوردن} بکار ببریم تا مینه ( =معنا ) ی آن بونده ( =کامل ) تر شود.
...
[مشاهده متن کامل]

از این روی {هَمخوردن/همخوردگی:مطابقت/تطابق} و {هَمخور:مطابق/تابع} است.
از نگاه من {هَمخور} می تواند برابرِ {مکمل/متمم} نیز باشد، ولی در آن دو دل بودم. پس از این روی، خشنود می شوم نگاهِ خود را در این باره در پاسخ به همین پیام بفرمایید.
بِدرود!

۱. ریشه یابی واژه ی �تابع� در زبان عربی
- ریشه ی عربی: واژه ی �تابع� در زبان عربی از ریشه ی سه حرفی �تبع� ( به معنای �پیروی کردن�، �دنبال کردن� یا �وابسته بودن� ) مشتق شده است. این ریشه در زبان عربی بسیار پرکاربرد است و به مفاهیمی مانند پیروی، تبعیت، و وابستگی اشاره دارد.
...
[مشاهده متن کامل]

- در عربی، �تابع� به معنای �پیرو�، �وابسته�، یا �کسی/چیزی که از دیگری پیروی می کند� به کار می رود. برای مثال، در دستور زبان عربی، �تابع� به کلمه ای گفته می شود که از نظر اعراب ( حالت دستوری ) به کلمه ی دیگری وابسته است.
- مشتقات دیگر این ریشه شامل �تباعة� ( پیروی ) ، �متبوع� ( کسی که از او پیروی می شود ) ، و �اتباع� ( پیروان ) می شوند.
- ورود به فارسی: واژه ی �تابع� از طریق تأثیر زبان عربی بر فارسی، به ویژه پس از ورود اسلام به ایران، وارد زبان فارسی شده است. این واژه در متون فارسی میانه و جدید به معنای �پیرو�، �وابسته�، یا �تابعه� ( مانند یک واحد جغرافیایی یا سیاسی وابسته ) به کار رفته است.
۲. بررسی واژه ی �تابع� در فارسی باستانی و فارسی میانه ( پهلوی )
- فارسی باستانی ( هخامنشی ) : در فارسی باستانی ( زبان دوره ی هخامنشی، حدود ۵۵۰–۳۳۰ پیش از میلاد ) ، هیچ شواهد مستقیمی از کاربرد واژه ی �تابع� یا معادلی دقیق با این مفهوم وجود ندارد. زبان فارسی باستانی عمدتاً از طریق کتیبه های هخامنشی ( مانند کتیبه ی بیستون ) شناخته می شود و واژگان آن به زبان های هندوایرانی مرتبط است. در این زبان، برای مفاهیمی مانند �پیروی� یا �وابستگی�، احتمالاً از واژگان هندوایرانی مانند مشتقات ریشه ی *pat - ( به معنای �افتادن�، �وابسته بودن� یا �دنبال کردن� ) یا واژه هایی با معانی مشابه استفاده می شده است. اما واژه ی �تابع� به شکل عربی آن در این دوره وجود نداشته است، زیرا تأثیر عربی هنوز وارد زبان های ایرانی نشده بود.
- در متون هخامنشی، برای اشاره به مناطق یا اقوام وابسته به امپراتوری ( مانند ساتراپی ها ) ، از واژه هایی مانند *dahyu - ( به معنای �سرزمین� یا �مردم� ) یا *bandaka - ( به معنای �وابسته� یا �تابع� در مفهوم سیاسی ) استفاده می شد. برای مثال، در کتیبه های هخامنشی، *bandaka - به معنای �کسی که به شاه وفادار است� یا �تابع شاه� به کار می رفت.
- فارسی میانه ( پهلوی ) : در فارسی میانه ( زبان دوره ی ساسانیان، حدود ۲۲۴–۶۵۱ میلادی ) ، که به پهلوی اشکانی و ساسانی تقسیم می شود، باز هم واژه ی �تابع� به شکل عربی آن دیده نمی شود، زیرا تأثیر عربی هنوز در این دوره غالب نشده بود. با این حال، مفاهیم مشابه �پیروی� یا �وابستگی� با واژگان ایرانی بیان می شدند. برای مثال:
- واژه ی *payraw - یا *parast - در پهلوی به معنای �پیروی کردن� یا �وابستگی� به کار می رفت.
- در متون پهلوی، مانند �کارنامک اردشیر بابکان�، برای اشاره به افرادی که از شاه یا مقامات پیروی می کنند، از واژگانی مانند *anūšag ( وفادار ) یا *bandag ( بنده، وابسته ) استفاده می شد.
- با توجه به اینکه واژه ی �تابع� ریشه ی عربی دارد و تأثیر عربی بر فارسی پس از اسلام ( قرن هفتم میلادی به بعد ) آغاز شد، این واژه در فارسی میانه کاربرد نداشته است.
۳. کاربرد در زبان فارسی پس از اسلام
- پس از ورود اسلام به ایران و تأثیر زبان عربی بر فارسی، واژه ی �تابع� به تدریج وارد زبان فارسی شد و در متون فارسی میانه ( دوره ی اسلامی ) و فارسی جدید به کار رفت. در این متون، �تابع� به معنای �پیرو�، �وابسته�، یا �تابعه� ( مانند یک منطقه ی جغرافیایی وابسته به مرکز ) استفاده می شد.
- در متون تاریخی و ادبی فارسی، مانند �تاریخ بیهقی� یا �شاهنامه�، معادل های عربی مانند �تابع� یا واژگان فارسی با معنای مشابه ( مانند �پیرو� یا �فرمان بردار� ) دیده می شود. این واژه به ویژه در زمینه های سیاسی، نظامی، و اجتماعی برای توصیف رابطه ی وابستگی به کار می رفت.

رهرو
تابع ( ریاضیات ) در انگلیسی برابر function است. شما یک تابعی دارید که به آن f می گوییم. به این شیوه است که شما یک درآیی ( ورودی ) به آن می دهید و این تابع یک کاری بر آن شماره ( عدد ) انجام می دهد و برآیند ( نتیجه، خروجی ) ای به شما می دهد. برای نمونه یک تابع x درآیی را دوبرابر می کند، پس اگر 3 را به این تابع دهیم، به ما 6 را می دهد. فرجام ( حاصل ) کنش یک تابع بر یک شماره را به شیوه f ( x ) نشان می دهیم. اگر f ( x ) =2x 1 آنگاه برآیند ( خروجی ) این تابع برای x=3 برابر 7 است پس f ( 3 ) =7. یا یک تابع دیگر گردایش ( مجموع ) ارقام یک عدد را به ما می دهد. پس f ( 982 ) برابر 9 8 2 =19 است.
...
[مشاهده متن کامل]

بر پایه شناسه ( تعریف ) ای که دارد، می توان واژه "کنشگر" را پیشنهاد داد.

تالی
تفاوت اطاعت و عبادت و تبعیت:
اطاعت به معنای خضوع قلبی در مقابل امر مولا است. عبادت یک مرحله پایین تر از اطاعت است یعنی بسیاری از انسانها اهل عبادتند ولی هنوز اهل اطاعت نشده اند. تبعیت ثمره محبت و اطاعت ثمره عقل است. بنابراین انسان وقتی به کسی علاقه مند شد، آرام آرام تابع او می شود. اما نکته جالب این است که محبت در اطاعت هم دخالت دارد اما تفکر و تعقل است که انسان را به مرحله اطاعت می رساند نه لزوما محبت. بنابراین اطاعت حتی از تبعیت هم می تواند بالاتر و ارزشمندتر باشد. یعنی صرف محبت باعث اطاعت نشده است، بنابراین اگر محبت از بین برود، همچنان فرد در اطاعت باقی می ماند و دوباره محبت را بدست می آورد. در قرآن صحبت از تبعیت از شهوات شده است، یعنی در واقع حب شهوات وقتی در دل آمد فرد از آن ها تبعیت می کند و به همین صورت وقتی حب به خدا در دل آمد فرد تبعیت می کند.
...
[مشاهده متن کامل]

تحت تاثیر
affiliated
the Ottoman - affiliated tribes
ایلات تابع عثمانی
تابع چیزیه که تبعیت میکنه ، پیروی کننده
Function
دست نشان ، دست نشانده
متابع
سرسپرده
کسی یا چیزی که فرمان میگیرد و اطاعت میکند
بندش
پیرو
پردازه - فرمانبر
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٥)