تابان

/tAbAn/

    agleam
    bright
    flashy
    lustrous
    shining
    shiny
    luminous

فارسی به انگلیسی

تابان بودن
glance

تابان شدن
gleam

مترادف ها

light (صفت)
خفیف، خل، چابک، باز، تابان، روشن، ضعیف، بی عفت، زود گذر، هوس باز، سبک، هوس امیز، اسان، اندک، سهل، سهل الهضم، کم، اهسته، سبک وزن، بی غم و غصه، وارسته، کم قیمت

bright (صفت)
درخشان، فروزان، زرنگ، تابان، روشن، با هوش، تابناک، افتابی، باکله

shining (صفت)
درخشان، تابان، براق، خوشحال، تابناک، بارقه دار، تابش دار

luminous (صفت)
درخشان، فروزان، تابان، متشعشع، نورانی، شب نما، روشنی بخش

brilliant (صفت)
با استعداد، زیرک، تابان، مشعشع، غرا

hot (صفت)
تند، حاد، تیز، با حرارت، تابان، گرم، داغ، تند مزاج، اتشین، برانگیخته، پر حرارت، تفته

agleam (صفت)
تابان

incandescent (صفت)
تابان، دارای نور سیمابی

aglow (صفت)
تابان، در حال اشتعال، مشتعل و فروزان، در حالت هیجان، براق

fulgent (صفت)
درخشان، تابان، درخشنده

perfervid (صفت)
تابان، مشتاق، گرم، حریص، بسیار با حرارت، بسیار غیور

پیشنهاد کاربران

تابان= تابیدن
تابان یعنی ذوب کننده
خورشید تابان یعنی گرمای سوزان تابستان که بر اثر ان فلزات ذوب شده و
براق و منور میگردن
تابستان هم بر گرفته از تاب و ستان است
که تاب همان معنای ذوب کردن میده
تابان : نورانی، فروغمند ، فروزان، درخشنده .
تابان : روشن - درخشان - دارای نور و روشنایی .
ثاقب
نور - روشنایی
نوار
تابان :/tābān/ تابان اسم دخترانه فارسی به معنی درخشیدن . نور افشاندن . تابش . فروزان . روشنی بخش . دارای نور و روشنی، درخشان، روشن. روشنایی دهنده . روشن و براق . رخشنده . تابناک .
نام اولین همسر بردیا و اولین عروس کوروش کبیر و مادر شهبانو پارمیدا
یعنور درخشان و نر
رخشان
رخشا
روشنایی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس