تاب برداشتن


    curl
    spring
    warp

فارسی به انگلیسی

تاب برداشتن در اثر فشار یا حرارت شدید
buckle

تاب برداشتن شیلنگ
kink

مترادف ها

warp (فعل)
منحرف کردن، تاب برداشتن، تاب دار کردن

پیشنهاد کاربران

تاب برداشتن یعنی انحراف و کجی
چشم اش تاب برداشته یعنی انحراف چشم دارد چشمش کج است
مخ اش تاب برداشته ینی مغزش خوب کار نمیکنه عقلش کم شده

بپرس