مجرگ
بیگاراندن = کسی را به بیگاری واداشتن.
م. ث
ما رو می بیگارونند، و خودشون سودِ دسترنج مارو ۲لپی میرن بالا.
م. ث
ما رو می بیگارونند، و خودشون سودِ دسترنج مارو ۲لپی میرن بالا.
فعل/کارواژه آن = بیگاریدن = بیگاری کشیدن.
م. ث
بیگاریدن ما فقط و فقط برای دیگران سود داره، نه برای خودمون.
م. ث
بیگاریدن ما فقط و فقط برای دیگران سود داره، نه برای خودمون.
کارُ که جبرا صورت می گیرد
کار جبری، کار بی مزد