بیچاره کردن


    prostrate

مترادف ها

beggar (فعل)
بگدایی انداختن، بیچاره کردن

bust (فعل)
بیچاره کردن، ورشکست شدن، خرد گشتن، ورشکست کردن

پیشنهاد کاربران

بپرس