دیکشنری
مترجم
بپرس
بیچاره کردن
prostrate
دنبال کنید
مترادف ها
beggar
(فعل)
بگدایی انداختن، بیچاره کردن
bust
(فعل)
بیچاره کردن، ورشکست شدن، خرد گشتن، ورشکست کردن
پیشنهاد کاربران
بدبخت کردن، فقیر کردن، در فشار و تنگنا قرار دادن
+ عکس و لینک