desolate, impoverish
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
بینوا
ناسازگار، فرومایه، پست، غریب، بی پول، محتاج، فقیر، بی چاره، فرومانده، نا مرغوب، بی نوا، معدود، ناچیز، دون، لات، مستمند، ضعیف الحال
بی نوا، معسر یا عاجز از پرداخت
تهی دست، بدون هدیه، دست خالی، بی نوا
ملعون، بی نوا، بد بخت، نامیمون، نامبارک
پیشنهاد کاربران
بائِس
لَت
بی برگ و بر ؛ فقیر و محتاج. ( ناظم الاطباء ) .
صعلوک
بینوا= بینوُ
بینو = در کوردی یعنی چیزی پیدا کردن
و نیز بینوُ=کسی که چیزی پیدا می کند .
به نظر می رسد زباله گردی در گذشته هم
وجود داشته است
بینو = در کوردی یعنی چیزی پیدا کردن
و نیز بینوُ=کسی که چیزی پیدا می کند .
به نظر می رسد زباله گردی در گذشته هم
وجود داشته است
شکسته حال . [ ش ِ ک َ ت َ / ت ِ ] ( ص مرکب ) بینوا. تهیدست . پریشان . تنگدست . ( ناظم الاطباء ) . محتاج . مفلوک . بیچاره . ( آنندراج ) . حطیم . ( منتهی الارب ) : پیمان شکن هرآینه گردد شکسته حال ان العهود عند ملیک النهی ذِمَم . حافظ.
خشته
بدبخت، بیچاره، تهیدست ، گدا، فقیر،
بی برگ
بمجاز، بی سروسامان مثل بینوا. ( آنندراج ) . بینوا. فقیر. محتاج. ( فرهنگ فارسی معین ) . درویش. فقیر. بی زاد و توشه. بی آذوقه :
همیشه ناخوش و بی برگ و بینوا باشد
کسی که مسکن در خانه ٔ دودر دارد.
... [مشاهده متن کامل]
ناصرخسرو.
بی برگ و بی نوا به خراسان رفت. ( تاریخ بخارای نرشخی ص 112 ) . گرگ و زاغ و شکال بی برگ ماندند. ( کلیله و دمنه ) .
این فضیلت خاک را زآن رو دهیم
زآنکه نعمت پیش بی برگان نهیم.
مولوی.
بهیکل قوی چون تناور درخت
ولیکن فرومانده بی برگ سخت.
سعدی.
- بی برگ و بر ؛ فقیر و محتاج. ( ناظم الاطباء ) .
بمجاز، بی سروسامان مثل بینوا. ( آنندراج ) . بینوا. فقیر. محتاج. ( فرهنگ فارسی معین ) . درویش. فقیر. بی زاد و توشه. بی آذوقه :
همیشه ناخوش و بی برگ و بینوا باشد
کسی که مسکن در خانه ٔ دودر دارد.
... [مشاهده متن کامل]
ناصرخسرو.
بی برگ و بی نوا به خراسان رفت. ( تاریخ بخارای نرشخی ص 112 ) . گرگ و زاغ و شکال بی برگ ماندند. ( کلیله و دمنه ) .
این فضیلت خاک را زآن رو دهیم
زآنکه نعمت پیش بی برگان نهیم.
مولوی.
بهیکل قوی چون تناور درخت
ولیکن فرومانده بی برگ سخت.
سعدی.
- بی برگ و بر ؛ فقیر و محتاج. ( ناظم الاطباء ) .
بی زوار
تنگ معاش
درویش بی نوا
بدون غذا ، گرسنه
بینَوا
بینَوا: بی - نَ - وا
بی = پیش وند : بدون، نا
نَ = میان وند : به سوی پایین
وا = کوتاه شدهء : آواز ، آوازه ، واز، واژ ، واژه ، واج ، واک ، واکه ، واخ ( در آخ و واخ ) ، voice, vote
مینه : بدون صدای زیر یا پایین
... [مشاهده متن کامل]
فهمیده ( مفهوم ) : کسی که از خانه اش سدای خُنیا یا موسیقی آرامش بخش نمی آید ، یَنی ( یعنی ) شادمان و خوش هال نیست.
بنابراین به مینهء تنگ دست و تهی دست از نگر مادّی و پولی نیست بساکه از نگر مینوی ( معنوی ) مُستمند و فقیر است.
بینَوا: بی - نَ - وا
بی = پیش وند : بدون، نا
نَ = میان وند : به سوی پایین
وا = کوتاه شدهء : آواز ، آوازه ، واز، واژ ، واژه ، واج ، واک ، واکه ، واخ ( در آخ و واخ ) ، voice, vote
مینه : بدون صدای زیر یا پایین
... [مشاهده متن کامل]
فهمیده ( مفهوم ) : کسی که از خانه اش سدای خُنیا یا موسیقی آرامش بخش نمی آید ، یَنی ( یعنی ) شادمان و خوش هال نیست.
بنابراین به مینهء تنگ دست و تهی دست از نگر مادّی و پولی نیست بساکه از نگر مینوی ( معنوی ) مُستمند و فقیر است.
فقیر، لت
لت
بی کس و تنها
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)