بیم. بی مِ. بی من . تنها بمانیم
امید:اومید . آمد. باهم هستیم.
بیم:بی مِ؛بی مَن. ( نبادا ) . ترس هست . نگرانی هست.
مخالف ( بیم ) ، ( بی باکی ) میشود.
یک بیم هم تو فارسی داریم که همانند کلمه beam انگلیسی است. . که البته ریشه فرانسوی داره. . . . و به معنی درخشش صورت . . . یا داشتن حاله میباشد. . .
فکر میکنم همچنین کلمه ای در زمان قدیم مصطلح بوده است. . . .
بیم
تاک
بحر
تامل
جالیز
طبیب
دوسرای
اراست
بیم : ترس کردن، هراس
معنی: ترس
هر آن/لحظه/. . . . بیم آن می رود که . . . . . . . . . . . . .
علی بیم مرگ را از خود دور نمود.
در گفتار لری :
بیم = باک، ترس
بیمی از فلانی ندارم=باکی از فلانی ندارم.
. . . . .
بیم = خاصیت، قُوَت
در مثل:
علف این زمین بیم دارد و گوسفندان را چاق می کند.
باک
ترس، ترسیدن، نگرانی
بیم: در پهلوی با همین ریخت بکار رفته است .
( ( به ارش سراسر به دو نیم کرد
جهان را ازو پاک بی بیم کرد ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 284. )
به سوی چیزی رفتن
پروا
ترس
مهیب
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)