بیعت

/bey~at/

    allegiance
    covenant
    faith
    (oath of) allegiance
    fealty

فارسی به انگلیسی

بیعت شکن
abjurer

بیعت شکنی
abjuration

بیعت کردن
to swear allegiance

مترادف ها

allegiance (اسم)
تبعیت، وفاداری، بیعت، تابعیت، سرسپردگی

fealty (اسم)
وفاداری، بیعت، وظیفه شناسی

homage (اسم)
بیعت، تجلیل

vassalage (اسم)
تبعیت، وابستگی، بیعت، تیول، رعیتی، بندگی

پیشنهاد کاربران

این ریشه یابی کار راحتی نیست شاید در هر زبان کاربرد و معنای خود را داشته باشد مثلا واژه معنا خود از مین آمده که در مینا / مینیاتور / means و . . . میتوان ریشه های انرا دید ؛ یعنی چی معنا ؟؟ یعنی از شیشه آمده ؛ صاف و شفاف / واضح و روشن => به روشن سازی اشاره دارد واژه معنی / یعنی هم از ساخته های همین الگو بوده در زبان عربی اما میبینیم که کاربردی قدیمی تر دارد و باید به قبل از زبان عربی انرا دانست. برگردیم سراغ بیان
...
[مشاهده متن کامل]

بیان گویا با بین / بیعانه / بیعت و . . . همریشه است در بیعانه از بیع انه ساخته شده که به راحتی میتوان فهمید همانند روزانه / شبانه و . . . . بیع ریشه ایرانی دارد ؛ به اصول ریشه شناسی میتوان گفت بیع از بِی/ بَی میتواند ساخته شده باشد ؛ در ریشه یابی دیگر باید گفت بی میتواند اشاره به پِی داشته باشد یعنی استوار / دلایل و . . . . حتی باید نیز گویا پاید بوده یعنی انچه که حتمی و استوار و سفت محکم است ( محکمه و حکم هم از همین سفتی و استواری امده = دلایل ) => بِی در بیان / بیعانه / بیعت / بین ( مابین و میانه ) همگی اشاره به درمیان گذاشتن و سفت کاری و قرارداد و احکام دارد و در بیان کردن اشاره به اوردن دلایل و استوارنامه ( سخن محکه پسند و دلایل قوی ) دارد؛ میتوان گفت ریشه قدیمی تر بیان / بین و . . . را میتوان در پیمان که از پِی ساخته شده و اشاره به حدود و اندازه ( گنجایش و ظرفیت ) دید

پیمان و عهد بستن
∆ همگرا ⟡ با فرمانروا همگرا شد
∆ راهور ⟡ راهور فرمانده گردید
∆ همبند ⟡ با رهبر همبند گشت
∆ گروید ⟡ با رهبر گروید
∆ رهرو ⟡ رهرو فرمانده گشت
∆ پیوند ⟡ با رهبر پیوند بست
∆ همساز ⟡ همساز با شاه شد
...
[مشاهده متن کامل]

∆ همگرو ⟡ همگروی فرمانروا گردید
∆ راهجو ⟡ راهجوی رهبری شد
∆ پیمان ⟡ با رهبر عراق پیمان بست

ط بیعت ( سفر به زمین ) ، شناختن امارت، خلافت یا پادشاهی کسی ( خودشناسی )
بیعت از لحاظ لغوی شناختن خلافت یا پادشاهی کسی می باشد؛ و همچنین به معنی پیمان بستن و سوگند خوردن به منظور اطاعت از کسی است. در تاریخ اسلام مرسوم بودکه هر کسی که با خلیفه یا محمد پیمان می بست دست خود را در دست او می گذاشت. می گویند هنگام فتح مکه بعد از اینکه پیغمبر با مردان بیعت نمود برای بیعت با زنان دست خود را در قدح آب فرو برد و زنان نیز به همین ترتیب دست خود را در قدح آب فرو بردند و به این ترتیب محمد با زنان نیز بیعت نمود.
...
[مشاهده متن کامل]

بیعت در اصل معنا یعنی دست دادن، دست در دست کسی گذاشتن.
بیعت را می توان به دو گونه دیگر نیز تعریف کرد: همان طور که در بالا ذکر شده است بیعت به معنای شناخت خلافت یا پادشاهی کسی یا اینکه به منظور فرمانبرداری از کسی باشد. اما در تعریفی دیگر می توان گفت که بیعت یعنی تجدید عهد و پیمان و یادآوری دوباره شناخت خلافت و امامت یا پادشاهی کسی و نیز به یاد آوردن اهداف و آرمان های فردی که با او بیعت شده است، می باشد.
بیعت در سنت و فرهنگ اسلامی و به خصوص در مذهب شیعه از جایگاهی والایی برخوردار می باشد. به اعتقاد مسلمانان بیعت یک عمل مذهبی و بسیار مهم برای سعادت، خوشبختی و فهم حقیقی و درک حقیقت می باشد و معتقدند اینگونه بیعت باید از روی اخلاص، محبت، اشتیاق، فهم و درک بالا و نیت پاک باشد و در آن هیچ غرض، مقصود یا خواهش های دیگری نهفته نباشد تا خوشبختی نصیب فرد بیعت کننده شود.
در این مورد می توان به آیه ای از قرآن رجوع کرد. قرآن در سوره فتح، آیه دهم می گوید:
«ان الذین یبایعونک انما یبایعون الله، یدالله فوق ایدیهم، فمن نکث فانما ینکث علی نفسه و من اوفی بما عهد علیه الله فسیوتیه اجرا عظیما»
ترجمه: ای رسول مؤمنانی که با تو بیعت کردند به تحقیق با خدا بیعت کردند، دست خدا بالای دستهای آنهاست. پس از آن هر که نقض بیعت کند به حقیقت که به ضرر و هلاک خود اقدام کرده و هر که به عهدی که با خدا بسته است وفا کند به زودی خدا به او پاداش بزرگ عطا خواهد کرد.

بیعت
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/بیعت
قول دادن