overvalue
بیش از حد انبار کردن
overstock
بیش از حد انتظار
supererogatory
بیش از حد انجام دادن
overdo
بیش از حد به کار بردن
overuse, overwork
بیش از حد بودن
exorbitance
بیش از حد تحسین کردن
idolize
بیش از حد توسعه دادن
overdevelop
بیش از حد جبران کردن
overcompensate
بیش از حد خودمانی
familiar
بیش از حد در چیزی چپاندن
overstuff
بیش از حد درخواست خرید چیزی را کردن
oversubscribe
بیش از حد ذخیره کردن
overstock
بیش از حد رشد کردن
overgrow
بیش از حد رنگارنگ و تو ذوق بزن
garish
بیش از حد ساده کردن
oversimplify
بیش از حد شیک و اراسته
fopperies
بیش از حد طولانی
overlong
بیش از حد لازم توضیح دادن
belabor, belabour
بیش از حد لزوم
ample, redundant