بیرونی

/biruni/

    epi-
    exterior
    external
    forecourt
    out-
    outdoor
    outer
    outward
    [n.] mens apartment

مترادف ها

dooryard (اسم)
بیرونی، حیاط منزل

outer yard (اسم)
بیرونی

extrinsic (صفت)
فرعی، اتفاقی، خارجی، بیرونی، دارای مبداء خارجی، جزئی

extern (صفت)
خارجی، بیرونی، ظاهری، واقع در خارج

extrinsical (صفت)
بیرونی

over (صفت)
مافوق، بیرونی، فوقانی، بالایی، رویی

o'er (صفت)
بیرونی، بالایی، رویی

out (صفت)
خارج، خارجی، اشکار، بیرونی، حذف شده، افشاء شده

outdoor (صفت)
بیرون، خارج از منزل، در هوای ازاد، بیرونی

foreign (صفت)
خارج، خارجه، بیگانه، خارجی، اجنبی، ناجور، بیرونی، غریبه، نا مناسب

external (صفت)
بیرون، خارج، خارجی، ظاهر، بیرونی، ظاهری

outer (صفت)
خارج، خارجی، بیرونی

outward (صفت)
ظاهر، بیرونی، ظاهری

exterior (صفت)
خارج، خارجه، خارجی، ظاهر، بیرونی، ظاهری، واقع در سطح خارجی، صوری

cortical (صفت)
قشری، پوستی، بیرونی، غشایی

پیشنهاد کاربران

بیرون هرگاه بر شهر نهاده شده باشد به معنای چاهها است چون اب اساس ابادی است معمولا بسیاری از اسامی مناطق ایران با توجه به عنصر اب نامگذاری شده اند
اسم ( بیران وند ) که یک طایفه بزرگ لر است هم ریشه با بیرونی است
کلا بیر به معنای چاه است.
بیرونی در گویش شیرازی به دو معنی آمده است.
1. روستایی، دهاتی، کسی که از ده آمده
2. بیرونی یا خارج ، قسمتی از خانه های قدیمی زمان قاجار

بپرس