بیرون بردن


    evacuate

مترادف ها

bring off (فعل)
بیرون بردن، از تمت تبرئه شدن، به نتیجه موفقیت امیزی رسیدن

export (فعل)
بیرون بردن، صادر کردن

subduct (فعل)
ربودن، کشیدن، بیرون بردن، تفریق کردن، کسر کردن

پیشنهاد کاربران

برون راندن ؛ بیرون بردن. حرکت دادن. بردن :
سوی پارس لشکر برون راند زو
کهن بود لیکن جهان کرد نو.
فردوسی.
بیرون کشیدن از جائی ؛ خود و گروهی را از آنجای بجای دیگر بردن. ( یادداشت مؤلف ) . خارج کردن و خارج شدن. بیرون رفتن و بیرون بردن :
شهنشه چو از گنگ بیرون کشید
سپه را ز تنگی بهامون کشید.
فردوسی.
سپه را ز بغداد بیرون کشید
سراپرده نو به هامون کشید.
فردوسی.
در بردن

بپرس