بیرون از


    exo-
    out

فارسی به انگلیسی

بیرون از بستر
up

بیرون از حوزه قضایی دادگاه
extrajudicial

بیرون از ساختمان
outdoor

بیرون از مرکز
off-center

مترادف ها

out (قید)
دور از، بیرون، بیرون از

away (قید)
دور از، بیرون، پس از ان، دور، بی درنگ، بیک طرف، بعد، بیرون از، در سفر، بطور پیوسته، از انجا، از ان زمان، از انروی

without (قید)
بیرون، بیرون از، برون، بطرف خارج، انطرف، از بیرون

forth (قید)
جلو، پس، پیش، بیرون از، از حالا، دور از مکان اصلی

out of (حرف اضافه)
بیرون از، بواسطه

forth of (حرف اضافه)
بیرون از

پیشنهاد کاربران

خارج از چیزی میشه مثلا خارج از بیمارستان یا خارج ازکشور بستگی به چیزی که جمله گفته داره
خارج از چیزی بستگی به معنای جمله دارد

بپرس