ابوالمعانی میرزا عبدالقادر بن عبدالخالق ارلاس، ( ۱۰۵۴–۱۱۳۳ ) متخلص به بیدل، و نیز مشهور با نام بیدل دهلوی شاعر پارسی سرای سبک هندی در اواخر قرن یازدهم و اوایل قرن دوازدهم هجری است.
ابوالمعانی میرزا عبدالقادر بیدل فرزند میرزا عبدالخالق در سال ۱۰۵۴ هـ. ق در پتنه در ایالت بهار هندوستان به دنیا آمد و در آن جا رشد کرد و تربیت یافت. سال تولد او از «انتخاب» و «فیض قدس» در می آید. او شاعر پارسی گوی است که از ترکان جغتایی بَرلاس یا ارلاس بدخشان بود؛ وی بیشتر عمر خود را در شاه جهان آباد دهلی زندگی کرد و آثار منظوم و منثور خود را خلق کرد.
... [مشاهده متن کامل]
او در سال ۱۰۷۹ ه. ق به خدمت محمداعظم بن اورنگ زیب پیوست. سپس، به سیاحت پرداخت، و سرانجام، در «سال ۱۰۹۶ ه. ق» در دهلی سکنی گزید، و نزد آصف جاه اول، ( نظام حیدرآباد ) دکن منزلت بلند داشت.
بیدل در روز پنج شنبه چهارم صفر سال ۱۱۳۳ ه. ق در دهلی زندگی را بدرود گفت و در صحن خانه اش، در جایی که خودش وصیت کرده بود، دفن گردید.
علامه صلاح الدین سلجوقی در صفحهٔ ۸۷ کتاب نقد بیدل این طور می نویسد:
«حینی که به هند بودم، از بیدل خیلی جستجو نمودم، ولی، معلوم شد که مردم هند کنون بیدل را فراموش کرده اند. ( مظهر ) و ( ظهوری ) نزد ایشان بارها بلندتر است از بیدل. قبر بیدل هم پیدا نشد، و من به درجهٔ اخیر به حیث یک جنرال قونسل افغانی که نزد اهل هند محترم است خیلی کوشیدم. در پایان کوشش خود به این فکر آمدم که بقایای او را به کابل آورده اند، و من درین باره با استاد سیدمحمدداود الحسینی همنوا هستم. اسناد استاد موصوف خوب قوی است، و علاوه بر آن، گم شدن و ناپدید شدن ناگهانی قبر در زمانی که در آن محیط بزرگ ترین شاعر و صوفی و ادیب محسوب می شد، هیچ معنی ندارد به جز این که جثهٔ او را از خانه اش ( که طبعاً قبر در خانه معنی دیگری ندارد به جز این که موقت باشد ) رسماً به وطنش و باز به جایی که در قریهٔ ( خواجه رواش ) به نام محلهٔ چغتایی ها، یعنی اقوام بیدل، معمور و معروف بوده است و تا کنون مرکز صوفی های وحدت الوجودی یعنی انصاری های پای منار است، آورده اند».
استاد سلجوقی سپس ادامه می دهد:
«اینکه اگر بعضی می گویند یا بگویند که قبر بیدل از طرف بعضی مهاجمین از بین رفته است معنی ندارد. مهاجمین به بسیاری قبرها حمله کرده اند؛ ولی قبر از میان نرفته است. این کار به قبر جامی هم صورت گرفت ولی قبر باقی ماند و کنون مرجع خاص و عام است. مخصوصاً که مهاجم مانند سیل زودگذر باشد؛ و طبیعی است که آن طور مقبرهٔ مورد تجاوز هنوز محترم تر و محبوب تر و آبادتر می گردد. »


ابوالمعانی میرزا عبدالقادر بیدل فرزند میرزا عبدالخالق در سال ۱۰۵۴ هـ. ق در پتنه در ایالت بهار هندوستان به دنیا آمد و در آن جا رشد کرد و تربیت یافت. سال تولد او از «انتخاب» و «فیض قدس» در می آید. او شاعر پارسی گوی است که از ترکان جغتایی بَرلاس یا ارلاس بدخشان بود؛ وی بیشتر عمر خود را در شاه جهان آباد دهلی زندگی کرد و آثار منظوم و منثور خود را خلق کرد.
... [مشاهده متن کامل]
او در سال ۱۰۷۹ ه. ق به خدمت محمداعظم بن اورنگ زیب پیوست. سپس، به سیاحت پرداخت، و سرانجام، در «سال ۱۰۹۶ ه. ق» در دهلی سکنی گزید، و نزد آصف جاه اول، ( نظام حیدرآباد ) دکن منزلت بلند داشت.
بیدل در روز پنج شنبه چهارم صفر سال ۱۱۳۳ ه. ق در دهلی زندگی را بدرود گفت و در صحن خانه اش، در جایی که خودش وصیت کرده بود، دفن گردید.
علامه صلاح الدین سلجوقی در صفحهٔ ۸۷ کتاب نقد بیدل این طور می نویسد:
«حینی که به هند بودم، از بیدل خیلی جستجو نمودم، ولی، معلوم شد که مردم هند کنون بیدل را فراموش کرده اند. ( مظهر ) و ( ظهوری ) نزد ایشان بارها بلندتر است از بیدل. قبر بیدل هم پیدا نشد، و من به درجهٔ اخیر به حیث یک جنرال قونسل افغانی که نزد اهل هند محترم است خیلی کوشیدم. در پایان کوشش خود به این فکر آمدم که بقایای او را به کابل آورده اند، و من درین باره با استاد سیدمحمدداود الحسینی همنوا هستم. اسناد استاد موصوف خوب قوی است، و علاوه بر آن، گم شدن و ناپدید شدن ناگهانی قبر در زمانی که در آن محیط بزرگ ترین شاعر و صوفی و ادیب محسوب می شد، هیچ معنی ندارد به جز این که جثهٔ او را از خانه اش ( که طبعاً قبر در خانه معنی دیگری ندارد به جز این که موقت باشد ) رسماً به وطنش و باز به جایی که در قریهٔ ( خواجه رواش ) به نام محلهٔ چغتایی ها، یعنی اقوام بیدل، معمور و معروف بوده است و تا کنون مرکز صوفی های وحدت الوجودی یعنی انصاری های پای منار است، آورده اند».
استاد سلجوقی سپس ادامه می دهد:
«اینکه اگر بعضی می گویند یا بگویند که قبر بیدل از طرف بعضی مهاجمین از بین رفته است معنی ندارد. مهاجمین به بسیاری قبرها حمله کرده اند؛ ولی قبر از میان نرفته است. این کار به قبر جامی هم صورت گرفت ولی قبر باقی ماند و کنون مرجع خاص و عام است. مخصوصاً که مهاجم مانند سیل زودگذر باشد؛ و طبیعی است که آن طور مقبرهٔ مورد تجاوز هنوز محترم تر و محبوب تر و آبادتر می گردد. »


شب عاشقان بیدل = یلدا
بیدل =عاشق ( عشق خدایی )
بی دل =ترسو
بی دل =ترسو
دل وفا بلبل نوا واعظ فسون عاشق جنون هرکسی درخوردهمت پیشه پیدامیکند
دل وفا، بلبل نوا، واعظ فسون، عاشق جنون، هرکسی درخوردهمت، پیشه پیدا میکند
دلداده
عاشق ، معنی خوبی میتونه براش باشه
عاشق شکست خورده