بیدار شدن


    awake
    awaken
    to wake up

مترادف ها

awaken (فعل)
بیدار کردن، بیدار شدن

waken (فعل)
بیدار کردن، بیدار شدن، بیداری کشیدن

awake (فعل)
بیدار کردن، بیدار شدن، بیدار ماندن

پیشنهاد کاربران

Wake up هوشیاری - از خواب بیدار شدن/get upبیرون آمدن از تخت
You wake up but you can't get up
آیا این جمله درسته؟؟
Who do you wake up?
برآمدن از خواب ؛ برخاستن و بیدار شدن :
سپیده چو سرزد ز دریای آب
سر شاه ایران برآمد ز خواب.
فردوسی.
در این میان حجام از خواب برآمد. ( کلیله و دمنه ) .
همانا بخت از خوابم برآمد
که ماه نازنینم بر سرآمد.
نظامی.
سر برداشتن. [ س َ ب َ ت َ ] ( مص مرکب ) سر بلند کردن. پاسخ گفتن کسی را. اقماح. ( زوزنی ) ( ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ) : جرجیس سر برداشت و گفت تو دانایی که من. . . ( قصص الانبیاء ص 191 ) . || بیدار شدن : از اینان یکی سر برنمی دارد که دوگانه ای بدرگاه خداوند یگانه بگذارد. ( سعدی ) . || بهوش آمدن :
...
[مشاهده متن کامل]

همه عمر برندارم سر از این خمار مستی
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی.
سعدی.

سر از خواب برگرفتن ؛ سر برداشتن.
بیدار شدن :
ز نوشین خواب چون سر برگرفتند
خدا را آفرین از سر گرفتند.
نظامی.
get up
بیدار شدن از خواب ( چشمهارو باز کردن ) : wake up
بلند شدن از رختخواب : get up
You wake up and then you get up
Get up or wake up

بپرس