بیخ

/bix/

    base
    bottom
    end
    stump
    rool
    root

فارسی به انگلیسی

بیخ درخت
stump

بیخ ران
groin

بیخ شب بو
herb bennet

بیخ گور سیاه
out-of-the-way, outback

بیخ گوشک
mumps

بیخ کن
uprooted, eradicated, uprooted

مترادف ها

butt (اسم)
هدف، مسخره، بشکه، ته، ضربت، ضرب، کپل، ته قنداق تفنگ، بیخ، ته درخت

radix (اسم)
پایه، مبنا، منشاء، بیخ، سرچشمه اولیه، منبع اصلی

پیشنهاد کاربران

بیخ: ریشه
( ( رعیت چو بیخند و سلطان درخت
درخت ای پسر باشد از بیخ سخت ) )
یعنی: اگر شاه را به درخت تشبیه کنی، رعایا و عامه مردم برای او مانند ریشه ی درخت می باشند. سختی فرمانروا نیز همانطور که استحکام درخت از ریشه اش است، از مردم است.
یعنی: ریشه
دابر
بیخ :ریشه ، بن
بن و اساس و سرچشمه و مبدا در زبان ملکی گالی بشکرد
معنی کلمه ی بیخ: ریشه

یعنی کنار
بنه
در گویش یزدی با کاربرد زیاد، یعنی ریشه
بن
ریشه، اساس
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس