بیخ درختstumpبیخ رانgroinبیخ شب بوherb bennetبیخ گور سیاهout-of-the-way, outbackبیخ گوشکmumpsبیخ کنuprooted, eradicated, uprooted
butt (اسم)هدف، مسخره، بشکه، ته، ضربت، ضرب، کپل، ته قنداق تفنگ، بیخ، ته درختradix (اسم)پایه، مبنا، منشاء، بیخ، سرچشمه اولیه، منبع اصلی
بیخ: ریشه ( ( رعیت چو بیخند و سلطان درختدرخت ای پسر باشد از بیخ سخت ) ) یعنی: اگر شاه را به درخت تشبیه کنی، رعایا و عامه مردم برای او مانند ریشه ی درخت می باشند. سختی فرمانروا نیز همانطور که استحکام درخت از ریشه اش است، از مردم است.یعنی: ریشهدابربیخ :ریشه ، بنبن و اساس و سرچشمه و مبدا در زبان ملکی گالی بشکردمعنی کلمه ی بیخ: ریشهیعنی کناربنهدر گویش یزدی با کاربرد زیاد، یعنی ریشهبنریشه، اساسمشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)+ عکس و لینک