naughty
بیجا
/bijA/
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
نابجا، نامربوط، نا شایسته، نا مناسب، نالایق، بی جا، خارج از نزاکت
بی معنی، بیهوده، بی جا
بی مورد، ناجور، نا مناسب، بی موقع، بی جا، غیر مقتضی
بی مورد، نا بهنگام، بی موقع، بی جا
بی مورد، نا بهنگام، نا مناسب، بی موقع، بی جا
بی ادب، بی نزاکت، بی جا
بی مهارت، نا شایسته، نا مناسب، بی جا، بی استعداد
بی مورد، بی ربط، نا شایسته، بی موقع، بی جا
بی جا، مخالف مصلحت، مخالف رویهصحیح
بی جا، غیر قابل ضمانت، توجیه نکردنی
بی جا، غیر قابل ضمانت، توجیه نکردنی
بی جا، لامکان
پیشنهاد کاربران
مثل پوستین تابستان ؛ چیزی نه بجایگاه خود. بی ارز. بیهوده :
روئی که چو آتش بزمستان خوش بود
امروز چو پوستین بتابستانست.
سعدی.
روئی که چو آتش بزمستان خوش بود
امروز چو پوستین بتابستانست.
سعدی.