بی وقفه


    always
    ceaseless
    consecutiv
    away
    consecutive
    continuous
    eternal
    forthwith
    nonstop
    incessant
    running
    steady
    straight
    together
    perpetual
    rapid-fire
    relentless
    remorseless
    straightway
    unbroken
    uninterrupted
    unremitting
    unremittingly

مترادف ها

uninterrupted (صفت)
متوالی، پیوسته، مسلسل، مداوم، مستمر، قطع نشده، بی وقفه، غیر منقلع

پیشنهاد کاربران

مُدام
یک نفس. [ ی َ / ی ِ ن َ ف َ ] ( ص مرکب ، ق مرکب ) یک دم. یک لحظه. به اندازه یک دم زدن. || بی توقف. ( یادداشت مؤلف ) . بی امان :
که ما را در آن ورطه یک نفس
زننگ دو گفتن به فریاد رس.
سعدی.
- یک نفس رفتن و یک نفس دویدن ؛ بی توقف رفتن.
- یک نفس زدن ؛ چیزی گفتن. ( آنندراج ) .
همیشه، همواره
مخالف بی وقفه
بی رنگ

درنگ
بی رنگ
بی درنگ ، بدون توقف ، فوری و بدون مکث
بی امان
بی درنگ
همواره
پیاپی
پشت سر هم
بدون توقف
معنی ساده اش میشه بدون توقف
بی درنگ . بی صبر
بدون توقف
پشت سر هم
بی وقفه
پی در پی
به دنبال هم
بدون طلف کردن زمان
without cease
مداوم، پشت سر هم - به دنبال هم
بی درنگ و بدونه توقف و پشت سرهم
بی مکث، بی درنگ، بدون توقف
پی هم
بدون توقف بی درنگ پشت سر هم،
بدون توقف ، بی درنگ
بدون درنگ . پیا پی . پشت سر هم .
بدون توقف
بدون وقف کردن وقت
بدون توقف یا پشت سرهم

بی درنگ ، بدون توقّف ، پشت سر هم ❤
در گویش شهرستان بهاباد، یک کَلِّه به معنای بی وقفه، پشت سر هم، یکسر و یکسره است.
یک کله کار کردن یا یک کله درس خوندن.
بی درنگ
همواره پشت سر هم
مداوم
متوالی. . . . .
بدون توقف
مداوم
پی در پی
همیشه
به دنبال هم
بلافاصله
فوری

بی صبر
یکسر
مکرر
بیدرنگ
پشت سر هم
بی درنگ
بدون تو قف
بدون توقف

پشت سر هم
پیا پی
پیاپی
پی در پی
همواره
هماره
مدام
مداوم
بی جا

بی درنگ بدون توقف. پشت سر هم
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٩)

بپرس