بی مبالاتی

/bimobAlAti/

    carelessness
    caddishness
    inconsiderateness
    indiscretion
    nconsideration
    negligence

مترادف ها

imprudence (اسم)
نابخردی، بی احتیاطی، بی تدبیری، بی مبالاتی

پیشنهاد کاربران

� بی مبالاتی� ترک عملی است که یک شخص متعارف در شرایط مشابه با نظر به نتایج کار، مرتکب میشد.
بَالَی: ( بَالَی، یُبالِی، مُبَالاةً ) توجه کرد، اهمیت داد، اعتنا کرد.
لا یُبالِی: او اهمیتی نمی دهد.
بالَی بِ: او فکر کرد به.
بَالِی : کلمة أصلها الفعل ( بَالَی ) فی صیغة الأمر منسوب لضمیر المفرد المؤنث.
...
[مشاهده متن کامل]

وَ أَسْقَطْتَنی مِنْ عَیْنِکَ فَمَا بَالَیْتُ ( فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی )
و مرا از چشمت انداختی، اهمیت ندادم.
می گویند فلانی بی مبالات است یعنی بی توجه، بی دقت، بی فکر، بی ملاحظه، سهل انگار، لاابالی و لاقید است و بی مبالاتی یعنی بی پروایی، بی ملاحظگی، بی توجهی، بی دقتی، سهل انگاری، لاابالیگری، لاقیدی.

بی مبالاتی یعنی مرتکب عملی که باید انجام می داده را انجام ندهد.
بی توجهی، بی دقتی، سهل انگاری

بپرس