بی غیرت

/biqeyrat/

    lack of zeal or spirit
    cowardice
    dastardliness
    bum
    poltroon
    sapless
    supple
    spiritless
    cowardly
    zealless
    callous

مترادف ها

nerveless (صفت)
بی غیرت، بی عصب

پیشنهاد کاربران

لو دادن ناموس خود را ؛تن دادن که با وی تبهکاری کنند. به بی عصمتی تن دادن. راضی شدن که با وی فساد کنند. عفاف خود را از دست دادن.
ریشمال
بی حمیت. [ ح َ می ی َ ] ( ص مرکب ) بر قیاس معنی حریت. ( آنندراج ) . بی ننگ و عار. بی نام و ننگ. بی غیرت. ( یادداشت بخط مؤلف ) :
توبه کند شیرز شیری هگرز
گرچه شتر کاهل و بی حمیت است.
ناصرخسرو.
...
[مشاهده متن کامل]

بددل دزد و جلد و بی حمیت
روبه و شیر و گرگ و کفتارند.
ناصرخسرو.
از آن بی حمیت بباید گریخت
که نامردیش آب مردم بریخت.
سعدی.
ببین آن بی حمیت را که هرگز
نخواهد دید روی نیک بختی.
سعدی.

قرطبان . [ ق َ طَ ] ( ع ص ) مرد بی غیرت . بی رشک . آنکه در حق زن خود غیرت ندارد. || مرد قوّاد. ( منتهی الارب ) . جاکش . قَرْتَبان .
بی ناموس
بی غیرت به معنای ؛
بی عار ، تن آسا ، تنبل ، لاعبالی ، کاهل
بی غیرت ؛ کوتاهی ، مسامحه درحفظ وپاسداری از چیزهایی که دفاع و حفظ آن لازم است
خوش غیرت ≠ بی غیرت
بی تفاوت به رفتار دیگری
کسی که دیگری برایش مهم نباشد نسبت به او بی غیرت است
سست رگ
begger
بی غیرت
!come give uncle a kiss, you beggar
بیا به عموجان یه بوس بده، بی غیرت !
بی آبرو، بی حمیت، بی ناموس، قرمساق، لوده، ناکس، بی عار، تن آسا، تنبل، کاهل، لاابالی، بی رگ، سست نهاد
بی غیرت یعنی بی آبرو کسی که دیگه چیزی براش هم نیست کسی که حتی به ناموس خودش تعرض کنن واکنشی نشون نمیده
کسی که حرمت زنش رو نگه نداره و به زنش خرجی نده و بهش اهمیت نده و دوسش نداشته باشه و زنش بیفته دنبال دیگرون بی غیرته
بی رگ
دیوث
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس