بی عیب

/bi~eyb/

    faultless
    sound
    in perfect condition
    flawless
    immaculate
    irreproachable
    perfect
    perfection
    pure
    spotless
    unexceptionable
    watertight
    whole
    squeaky-clean

فارسی به انگلیسی

بی عیب و نقص
faultless, hale, impeccable, intact, polished

مترادف ها

perfect (صفت)
کامل، درست، بی عیب، اتم، مکمل، سرامد، گسترده، تمام عیار، کاملا رسیده

all right (صفت)
صحیح، خیلی خوب، بسیار خوب، حتمی، فرخنده، بی عیب، موثق

entire (صفت)
درست، تمام، سراسر، بی عیب، دست نخورده، یکتیع

spotless (صفت)
بی عیب، بی لکه، بی خال

flawless (صفت)
بی عیب

faultless (صفت)
بی عیب، بی تقصیر

sound (صفت)
دقیق، بی عیب، بی خطر، استوار، سالم، مستدل

blameless (صفت)
بی عیب، منزه، بی گناه، منزه از گناه، بی تقصیر

intact (صفت)
کامل، بی عیب، دست نخورده، سالم، صدمه ندیده

fault-free (صفت)
بی عیب، بی نقص

unexceptionable (صفت)
بی عیب، استثناء ناپذیر، انتقاد ناپذیر

indefectible (صفت)
درست، بی عیب، عیب نکردنی، خراب نشدنی

point-device (صفت)
بی عیب، بسیار درست، کاملا راست

serviceable (صفت)
قابل استفاده، سودمند، بی عیب، تعمیر پذیر، روبراه شدنی، بدرد خور

پیشنهاد کاربران

درست
تندرست
بی عوار ؛ بی عیب. خالی از عیب و نقص :
آن سگان کت جان نگردد بی عوار از عیبشان
تا نشویی تن به آب دوستی آل عبا.
ناصرخسرو.
تمام عیار
سره
تمام ، کامل
پاک، مبرا، بی نقص، سالم، صحیح، کامل، سلیم

بپرس