بی عار

/bi~Ar/

    layabout
    wastrel
    profligate
    shameless

مترادف ها

foul-mouthed (صفت)
فحاش، بدزبان، بی عفت، بیعار، بد دهن، هرزه دهن، هرزه گو

پیشنهاد کاربران

بی عاردر زبان لکی یعنی ۱. بی آبرو و بیفکر ۲. تن پرور و بی خاصیت کسی که دغدغه ای توی زندگی نداره۳. بی خیال و بی درد و کسی که نسبت به دردهای خودش احساس درد نکنه آدم های بی تفاوت
توی زبان لکی ضرب المثلی هست که بی عاری رو کردن توی ی دره می گفت طرق و رمی مای
...
[مشاهده متن کامل]

یعنی بی عار رو بردن انداختن داخل ی دره باز دنبال بی آبرویی می گشت و می گفت صداهایی می آد
بی آری رو انداختن توی دره مکورونه یعنی صدای گاو در می آورد

بعضا بی عار را معادل بیکار و تنبل می دانند در صورتی که این طرز تلقی اشتباه است، هر چند در بین عامه مردم به این عنوان جا افتاده و مصطلح شده است. در صورتی که عار کلمه عربی وبه معنی ننگ و عیب است. حال وقتی
...
[مشاهده متن کامل]
بگوییم فلانی آدم بیعاری هست، در واقع یعنی آدم و شخص بدون ننگ و بدون عیب است. البته اگر عار را به معنی درد در نظر بگیریم و بگوییم ، بی عار به معنی بی درد می تواند صحیح باشد. البته بعضا در عامه می گویند فلانی عار ندارد، باز در اینجا هم اگر عار را معادل ننگ و عیب در نظر بگیریم یعنی فلانی ننگ ندارد یا فلانی عیب ندارد که این هم اشتباه است. این ترکیب کلمه عربی عار با کلمه بی فارسی زیاد جالب نیست. در استان فارس کلمه بی عار را معادل تنبل در نظر میگیرند که این هم اشتباه است.

تَنبَل
بی حیا ، بی شرم
bum
( آدم ) بی عار
بی آزار
بی وجود
بی غیرت
بی کار
رسوایی
الدنگ
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)