بی ریا

/biriyA/

    sincere
    candid
    guileless
    easy
    genuine
    homely
    ingenuous
    native
    folksy

مترادف ها

naive (صفت)
ساده، ساده لوح، ساده دل، ساده طبع، بی ریا، خام، بی تجربه، ساده و بی تکلف

sincere (صفت)
خالص، صادق، صمیمی، بی ریا، قلبی، راست نما، مخلص

candid (صفت)
راست، بی تزویر، صمیمی، بی پرده، منصفانه، بی ریا، صاف و ساده، قلبی، راستگو

heartfelt (صفت)
خالص، صمیمی، بی ریا، قلبی، از روی صمیمیت

unaffected (صفت)
ساده، صمیمی، بی ریا، بی پیرایه، بی تکلیف

naif (صفت)
بی ریا، خام، بی تجربه، ساده و بی تکلف

single-hearted (صفت)
وفادار، بی ریا، امین، یکدل

true-hearted (صفت)
صمیمی، بی ریا، پاک نهاد، پاکدل

پیشنهاد کاربران

بوریا میشه پاک و خالص
صافی سیرت. [ رَ ] ( ص مرکب ) بی غل و غش. نیک خو. نیک روش.
راستگو
فروتن
معنی بی ریا:
یامعنی بوریا:
چیست فارسی هشتم
راست باز. ( نف مرکب ) که راست بازد. که در بازی غدر و تزویر و دورویی نکند. که جر نزند. که در قمار دغلی نکند. پاکباز. که دغا و دغل نکند در قمار. مقابل دغل باز: هو تقی الظرف ؛ یعنی امین راست باز است ، نه خائن و دغل باز. ( منتهی الارب ) . راست. ( یادداشت مؤلف ) . بی غدر و تزویر :
...
[مشاهده متن کامل]

این کارزنان راست باز است
افسون زنان بد دراز است.
نظامی.
- راست باز و پاکباز ؛ آنکه در بازی و بمجاز در کارها بی غدر و تزویر باشد.
|| صادق. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) . || امانت دار. راست معامله. ( آنندراج ) . || دیندار. با اعتقاد. ( ناظم الاطباء ) .

بی غش و قلب
بدون دوروی
صاف ساده راستگو مهربون کم حرف مغرور بی آزار گرم چهره بی کینه غمگین سنگین خجالتی پاکیزه درست کار
یکدل
بی منت و صافی

یک رو
بی رنگ
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس