بی رونق

/bironaq/

    lustreless
    dull
    unsuccessful
    stagnant

فارسی به انگلیسی

بی رونق کردن
depress

پیشنهاد کاربران

بی رونق ؛ بدون رواج. راکد. که رونق و رواج ندارد. کاسد :
ببخشای کآنانکه مرد حقند
خریدار بازار بی رونقند.
سعدی
راکد، کساد
حمید رضا مشایخی - اصفهان
کساد
- بازار کسی یخ کردن ؛ سرد شدن بازار او. از رونق افتادن بازار وی. ( یادداشت مؤلف ) .
سوت و کور
راکد، کاسد، کساد، متروک، بی طراوت، کدر، نارایج
کساد