بی رنگ شدنbleach, blenchبی رنگ و ابdead, drabبی رنگ و ابیdrabnessبی رنگ و روغنunvarnishedبی رنگ کردنbleach, blench
neutral (صفت)خنثی، بی رنگ، بی طرف، بدون جانبداری، نادر گیرachromatic (صفت)بی رنگ، رنگ ناپذیر، بدون ترخیم، بدون نیم پردهء میان اهنگcolorless (صفت)بی رنگ، بی مزه، کم رنگ، رنگ پریده، غیر جالبeffeminate (صفت)بی رنگ، سست، نرم، زن صفت، مخنیgray (صفت)بی رنگ، پیر، کهنه، باستانی، خاکستری، سفید، سفید مایل به خاکستری، سفید شونده، رو به سفیدی رونده، بد بختachromic (صفت)بی رنگ، رنگ ناپذیر، بدون ترخیم، بدون نیم پردهء میان اهنگblate (صفت)بی رنگ، کودن، کمرو، محجوب، کندtintless (صفت)بی رنگ، بدون سایه رنگ
بلا لَونأسود وأبیضشفّافعادیلا لون لهبلا لونلم یتلوّن بعدصافصادق اللونلیس مُنافقلا یتلوّنلا یغیر لونه. . .نمیدانم، دنیا بی رنگ شده یا چشمام دنیارا بی رنگ میبینه!دلگیر پژمردهپستبیرنگ :طرح اولیه+ عکس و لینک