بی دوام


    unsubstantial
    not lasting long
    flimsy
    short - lived
    transient

مترادف ها

fugacious (صفت)
اواره، نا پایدار، فرار، بی دوام، زود گذر، زودریز

flimsy (صفت)
سست، بی دوام، شل و ول

fugitive (صفت)
بی دوام، زود گذر، فانی، تبعیدی

brittle (صفت)
شکننده، ترد، بی دوام، زودشکن

ephemeral (صفت)
بی دوام، زود گذر، یومیه، حشره یک روزه، یک روزه

horary (صفت)
بی دوام، زود گذر، ساعتی، مربوط به ساعات دعا کتاب دعا

short-lived (صفت)
بی دوام، چند روزه، کم عمر، کوتاه مدت

پیشنهاد کاربران

بی قوام . [ ق ِ / ق َ ] ( ص مرکب ) ( از: بی قوام ) ناپایدار. بی ثبات . بی استحکام : پرهیز کن از کسی که نشناسددنیا و نعیم بی قوامش را. ناصرخسرو. رجوع به قوام شود.
سست . . .
پِی بریده

بپرس